مرجع سخنرانی ها و آثاراستاد علی اکبر داراب کلائی
استاد علی اکبر داراب کلائی ، دارابکلاء شهر ساری متولدشدند ایشان در سن 17 سالگی وارد حوزه شدند . و برای ادامه تحصیل به شهر مشهد مقدس عزیمت نموده و دروس حوزه را تا سطح خارج در حوزه علمیه این شهر ادامه دادند .درحال حاضرساکن تهران میباشند که در زمینه خانواده و سبک زندگی و مسائل روز مقالات متعددی به رشته تحریر درآورده است. برای کسب اطلاع بیشتر به قسمت زندگینامه مراجعه فرمایید.

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان سایت تحلیلی-سیاسی-اجتماعی-فرهنگی و آدرس dalel.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 21
بازدید هفته : 34
بازدید ماه : 104
بازدید کل : 9757
تعداد مطالب : 302
تعداد نظرات : 9
تعداد آنلاین : 1

 ابزارهای زیبا سازی برای سایت و وبلاگ گالری تصاویر سوسا وب تولز





در اين وبلاگ
در كل اينترنت


تعبیر خواب آنلاین


استخاره آنلاین با قرآن کریم


آمار مطالب

کل مطالب : 302
کل نظرات : 9

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 3
باردید دیروز : 21
بازدید هفته : 34
بازدید ماه : 104
بازدید سال : 859
بازدید کلی : 9757
چگونگی رفتاربا کارکنان تحت امر

چگونگی رفتاربا کارکنان تحت امر

مقدمه :

محل کار مجموعه ای از آدم هابا سلیقه های متفاوت و خلق و خوی گوناگون است بعضاً همکارانی هستند که براساس دیدگاه اسلام همیشه باید به آنها اعتماد کرد و اصاله الصحه بر رفتار آنها جاری است و گاهی افرادی نیز هستند که رفتار آنها خلاف شئون دین و ارزشهای انقلابی است و رفتار آنها بگونه ای هستند که هرگز نباید به جنین افرادی اعتماد کرد چنین افراد ممکن است از روی عمد کار شکنی می کنند و با آبروی دیپران بازی می کنند و هیچ ترسی از عذاب خداوند ندارند و چنین افراد همیشه با مسئولین مافوق خود از روی دل سردی و عقده گشایی و کم کاری رفتار می کنند و گاهی برخی از افراد با کارکنان تحت امر خودشان در سازمان و محل کارشان رفتار دور از ادب و اخلاق و مبانی دینی رفالر می کنند .

چرا رفتار برخی کارکنان از مومنین در تضاد با اندیشه اسلام است :

اسلام انسان را موجودی چند بعدی می داند روحانی و الهی و مادی و حیوانی ،اجتماعی و عاطفی و این ابعاد در برخی مواقع در حال تعارض با هم هستند در این تعارض سبب ناهماهنگی حین اعتقادات مومن با رفتار و اعمال می شود .

قرآن منشاء این تضاد و اعتقاد و رفتار را در عدم آگاهی از دستورات اسلام ، ضعف ایمان افراد ، تمایلات نفسانی ، آداب و رسوم نادرست در محیط ناسالم می داند .

ریشه های تضاد در رفتار کارکنان :

1- جهل و ناآگاهی از اسلام : مومن هرچه معرفت و شناخت بیشتری به اسلام داشته باشد علاقمندی و پایبندی وی بخاطر آگاخی از اسلام بیشتر می شود .

2- ضعف ایمان : ایمان دارای مراتبی است اوج درج ایمان یقیین به باور های دینی است .امام جعفر صادق (ع) فرمود : بازیاد شدن میزان ایمان ، درجات مومنان نزد خداوند برتری می یابد .هدف انبیاء این بود که با تقویت ایمان مومنین فاصله بین اعمال و اعتقادات آنها کم بشود.

3- تمایلات نفسانی : اگر انسان تمایلات و غرائز نفسانی خود را کنترل نکرده باشد در عمل به آموزه های دینی دچار مشکل می شود .

4- تعصبات و آداب و رسوم غلط : بعضی از اقوام و ملت ها دارای تعصبات و آدام و رسوم غلط و حساسیت های بی موردی هستند که هیچ پشتوانه عقلانی ندارند برخی از این رفتار غلط ارث از نیاکان خود دارند .

5- تاثیر پذیری از دوستان نامناسب : انسان نیاز به روابط اجتماعی با دیگران است و به راحتی هم می تواند از دیگران تاثیر پذیری دارد .

(1) بحار جلد 66 صفحه 171

 روش برخورد با کارکنانی که رعایت مسائل اخلاقی و دینی را ندارند :

هیچ پدیده خداوند طی یک شبه رخ نمی دهد بلکه آرام آرام رسوخ کرده و تبدیل به یک ناهنجار شده است بنابراین بدون رفت این کار راهکارهای زیر پیشنهاد می شود :

1-امر به معروف و نهی از منکر : از امتیازات اسلام این است که همگان باید امر به معروف و نهی از منکر کنند و هیچ کسی راضی به گناه دیگر نباشد اسن صفت یک پالایشگاه بزرگی است که از ورود پلیدیها و زشتیها در جامعه جلوگیری می شود .

2- برخورد مهربانانه: چنین افرادی بیمار هستند و با آنها باید از روی مهر و عطوفت باید رفتار کرد و همانند پزشک حاذق و مهربان باید رفتار کرد .

3- با اخلاق نیکو : باید او بفهمانیم که ثمره ایمان به خدا و ترس از خدا رفتار و اخلاق نیکو استو هرکسی اگر رفتارش نیکو باشد از همه موفق تر است .

4- با دلیل و برهان قانعش کنیم : احکام اسلام پشتوانه دلیلی و منطقی بالایی برخوردار است

5- از دیگران استفاده شود :اگر به سخنان شما چندان اهمیت نمی دهد ، از افراد قابل اعتماد وی استفاده کنید تا با دلسوزی تامل به چنین فردی کمک بشود.

6- قطع رابطه موقت : اگر قطع رابطه شما با او باعث متنبه شدن وی می شود از این اهرم به صورت موقت استفاده نمائید و بگوئید من دوست ندارم با کسانی که مرتکب حرام می شوند هم شخن شوم و یا به حداقل ارتباط با آنها اکتفا کنید .

7- از همدلی دریغ نورزید : از همدلی و دلسوزی که وی نسبت به چنین فردی دریغ نورزید و ضمن احترام گذاشتن و اظهار علاقه به آنها را از این عمل بازدارید نه اینکه آنها را طرد کنید.

راه های جلوگیری از زیر آب زدن کارکنان :

1- اعتماد به همدیگر و کارکنان : نیازی نیست جایی که فرد نمی داند به همکارش تهمت نزند و حق ندارد با آبروی وی بازی کند بلکه به همدیگر اعتماد کنند .

2- مقابل به مثل نکنید : اگر کسی یقیین پیدا کرده است که کسی زیر آب او را می زند بهتر است از روی منطق و احترام او را متوجه خطاش بکند مقابله به مثل نکند.

3- به مدیر مافوق اطلاع دهد : اگر همه تلاش ها فرد لرای جلوگیری از این رفتار بد بی ثمر و بی فایده بوده است بهتر اسا همه چیز را به مدیر خود اطلاع دهد .

چگونگی رفتار با کارکنان بحران زده :

1-به صورت غیر رسمی صحبت کنید : مدیران باید برای فهمیدن نیاز هر یک از کارکنان خود و برای بر طرف کردن استرس آنها بهتر از به صورت غیر رسمی صحبت کنند .

2- فشار بر کارکنان زیاد نباشد : مدیر تلاش کند و به کارکنان خود کمک کنند تا به اطراف شغلی خود دست پیدا کند .دستور دادن مکرر به کارکنان اثر معکوس دارد .

3- ترک کاری کارکنان جدی گرفته شود : برخی از کارکنان از کار فرار می کنند و حس مسئولیت پذیری آنها کم است و باید جدی گرفته شود و تلاش گردد تا ریشه این کار زشت شناسائی شود .

4- کارکنان ناراضی را انتقال دهید : انتقال جو بدبینی بسیار مخرب است و باعث ایجاد نگرانی های بی اساس می شود و بهره ورد را کاهش می دهد کارکنان ناراضی وقت و انرژی مدیر و دیگران را به هدر می دهند .

5- از بروز شایهات جلوگیری کنید : نباید فضای کار و سازمانی آلوده به جو شایعات باشد چرا که اینکار باعث نگرانی در مجموعه و سایر کارکنان می شود

بهترین روش برقراری ارتباط موثر مدیر با کارکنان :

       1- برقرار ارتباط موثر و مفید بین مدیر و کارکنان

       2- علاقمندی مدیر با نیرو های تحت امر

       3-  مدیر موفق شنونده خوبی باید باشد

       4-  فعالیت در سازمان باید به گونه ای باشد که کارکنان با رغبت و میل تلاش کنند .

       5- انتقاد با ملامت را به طور مثبت انجام دهید .

     6- انتقاد و ملامت از نیروی تحت امر را در خفاء انجام دهید .

      7- مدیر یک سازمان سرمشق نیروهای تحت امر است.

ویژگی های مدیر لایق و موفق :

1-داشتن ایمان و ارتباط با خداوند.                            2- داشتن روحیه مهر و عطوفت با کارکنان تحت امر

3-داشتن سعه صدر                                               4- داشتن صبر و شکیبایی

5- داشتن شایستگی انجام کار محوله                           6- ریاست طلب و خود محور نباشد

7- از افراد مومن تحت امر خود مشورت داشته باشد .       8- وفای به عهد و پیمان داشته باشد

       9- از مردم جامعه فاصله نگیرد .                              10- در قضاوت عملکرد خود به حق حرف بزند

رسول خدا (ص) نمونه بارز یک انسان و مدیر فداکار بود وی در عبادت ممتاز در مدیریت و چگونگی رفتار با افراد تحت امر خودش ممتاز بود همیشه جهاد با نفس داشتن و ترک آسایش خود داشت در مدت 23 سال دوره نبوت دل و زبان آن حضرت یکی بود و همه تلاش وی اصلاح جامعه و اراده جامعه بود انسان از بندگی به مقام والای کمال می رسد علی (ع) فرمود : هر کس رابطه میان خود و خدا را اصلاح کند خدا رابطه میان او و مردم را اصلاح می کند و هرکس کار آخرت را به صلاح اورد خدا کارای جهان را اصلاح کند .

حقیقت این است که توانایی اداره قلبها به میزان توانایی مدیریت انسان برخودش است و میزان پذیرش مدیر و نفوذ قدرت وی از خدا ترسی او منشاء می گیرد .

رسول خدا (ص) زمانی که معاذبن جبل را به عنوان فرماندار به یمن فرستاد در دستور العملی فرمود : و تو را سفارش می کنم به : تقوای الهی ، صداقت در گفتار ، وفای به عهد ، ادای امانت ، ترک خیانت ، نرمی گفتار ، پیشی گرفتن در سلام ، حفظ حقوق همسایه ، مرحمت به یتیمان ، خوب انجام دادن کارها ،کوتاه کردن آرزو ،توجه و علاقه به آخرت ، ترس از حساب ، تفقه در قرآن ، فرو خوردن خشم ، غضب ، ملایمت و رحمت با مردم ، توجه بیشتر به نماز اینها بهترین روش برای اصلاح و اداره و هدایت مردم است . 

با 10روش نیروی موفقی باشیم :

      1-من مسئول سرنوشت خود هستم ،پس بیشتر از رفتار و گفتار خود دقت کنم .

      2- موفقیت دست یافتنی است ، می توان ارتقاء پیدا کرد اما از راه درست بهترین راه از طریق تقوا

      3- هیچ کاری را سبک از کنارش عبور نکنیم :احساس تکلیف به کار داشته و همه کارها را مهم تلقی کنیم .

      4- با همه اطرافیان رفتار خوب داشته و آنها را مهم تلقی کنیم .هر انسانی دارای کرامتی است .

       5-ایمان داشته باشیم برای انجام کار محوله آمادگی و تجربه لازم را دارم .

      6-مه مقدار دانساه ام اکتفا نکنم بلکه به دنبال دانستن و آگاهی بیشتری باشم .

      7- احتمال بدهم کارهای بهتر دیگری را هم می توانم انجام بدهم .

      8- اگر شکستی در کار وجود داشته زمینه موفقیت بزرگ را فراهم کنم و نترسم .

      9- از تعریف و تمجید و یا عدم حمایت دیگران زود ناراحت نشوم .

    10- از انتقاد و نظر دیگران هراس نداشته و ضعفهای خودش را جبران کند .

تعداد بازدید از این مطلب: 77
موضوعات مرتبط: متن سخنرانی استاد , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


زندگینامه استاد علی اکبر داراب کلائی

زندگینامه استاد علی اکبر داراب کلائی 

دوران کودکی تا جوانی:

 استاد علی اکبر داراب کلائی در 20 مهر 1350 در یک خانواده مذهبی و اصیل مذهبی در داراب کلاء ساری استان مازندران چشم به جهان گشود و پدر ایشان فردی کشاورز و مومن و از شیفتگان اهل بیت و از خاندان اصیل و معروف داراب کلاء است. جد پدری ایشان معروف به کربلایی ملا ولی از افراد با سواد مکتبی داراب کلاء بود که در مسیر بازگشت از سفر کربلای معلا از دنیا رفت و در صحن حرم عبدالعظیم حسنی (ع) دفن شده اند و از طرف اجداد مادری از سادات بزرگ و معروف مازندران به نام سید آقا یوسفی در سیکاء هزار جریب نکاء می باشند و از ویژگی های بارز دوران کودکی و نوجوانی و جوانی ایشان شرکت در مراسم مذهبی ، مسجد، و مجالس عزادری اهل بیت (ع) می باشد و نیزشرکت درنماز جماعت اول وقت حضور ی فعال داشته اند.

دوران دفاع مقدس:

در سن 15 سالگی آغاز دوره بلوغ شرعی در سال 65 کاروان اعزامی به جبهه استان مازندران به پادگان آموزشی گهر باران ساری اعزام و سپس به همراه سایر عزیزان و دوستان به منطقه کردستان گردان جندالله مریوان و منطقه نوار مرزی با عراق به مدت شش ماه حضور داوطلبانه و بسیجی جبهه حق علیه باطل داشته است.

دوران تحصیلی:

دوره متوسطه را به خاطر علاقه شدید به دروس حوزه علمیه رها کرده و وارد حوزه علمیه امام جعفر صادق (ع) داراب کلاء مهدپرورش طلاب علوم دینیه به مدت کمتر از شش ماه نزد مرحوم آیت الله شیخ محمد باقر داراب کلائی ره دروس صرف و نحو را تلمذ نمود ه و از طهارت پاک ظاهر و باطن این استاد ارزشمند و معروف استان مازندران بهره برده است و سپس در سال 1367 برای ادامه تحصیل رهسپار مشهد مقدس در جوار امام هشتم (ع) وارد حوزه علمیه امام حسن عسکری (ع) خیابان طبرسی نزد استاد ارجمند حاج اقای موسوی تربتی شاگردی نموده و پایه دروس اولیه را در این مدرسه بهره برده و سپس سطوح بالاتر حوزه علمیه نزد اساتید ارجمند حج اسلام :صالحی،اصغری،عاملی،مروی،رضازاده و از اساتید اخلاق مشهور مشهد مقدس نزد آیات عظام :سیبویه سبزواری ، دهشت ، موسوی ، طباطبایی و سیدان و ... . دروس سطح و خارج را در مدت کوتاهی به پایان رسانده و همزمان به علت علاقه شدید به فن خطابه و سخنرانی و نیز رشته حقوق و قضا ءدر هر دو رشته در دوره تخصصی دفتر تبلیغات اسلامی مشهد پذیرفته و دوره ها را به اتمام رسانده است.

سابقه فعالیت مدیریتی و اجرائی:

در سال 76 به علت نیاز نیروی مقاومت بسیج کشور به عنوان روحانی تبلیغی جهت ارشاد به محرومترین منطقه آب و هوایی کشور به همراه خانواده به سیستان و بلوچستان اعزام شد و در شهرستان مرزی سراوان به مدت 2 سال فعالیت فرهنگی و تبلیغاتی داشته است و سپس جذب این نهاد مقدس و مردمی شده است و در مسئولیت نمایندگی ولی فقیه در خاش و معاون امور روحانیون و سازمان بسیج طلاب استانهای سیستان و بلوچستان و گلستان و استان تهران و البرز و در حال حاضر  از مدیران اجرایی می باشند.

فعالیت تبلیغی:

علاقه شدید ایشان به تبلیغ معارف اهل بیت (ع) به گونه ای بوده است که در سن 21 سالگی ملبس به لباس روحانیت و مشغول فعالیت منبر و سخنرانی بوده اند و در حال حاضر از اساتید اخلاق و در مناسبتهای مختلف به امر تبلیغ مشغول هستند و با وجود فعالیتهای اجرایی و مسئولیتی هرگز نسبت به بیان معارف اهل بیت و احکام الهی هیچگونه خستگی در وجود ایشان متصور نمیشود و از طرفی علاقه شدیدی نیز به بیان تحلیل و حوادث مسائل سیاسی روز و انقلاب داشته و اکثرا به استانها جهت روشنگری حضور جدی دارند و در مراکز علمی و دوره های تخصصی مشغول تدریس می باشند و از روحانیون کاروان حج و عمره نیز می باشند.

فعالیت تحقیقی و پژوهشی:

با راهنمایی استاد ارجمند ایشان جناب حجت الاسلام شیخ جواد مروی استاد دروس خارج حوزه علمیه قم به تحقیق و پژوهش علاقه شدیدی پیدا کرده و تا کنون مقالات علمی و پژوهشی در موضوعات مختلفی نوشته و کماکان در حال تحقیق و پژوهش نیز می باشند برخی از مقالات ایشان عبارتند از:

1- فرهنگ واژه های سیاسی   2- نهضت انتظار   3- حاکمیت دینی و ولایت فقیه   4- آموزه های دینی در توسعه بازرگانی     5- تجارت و سعادت   6- بصیرت نفس   7- مبانی اقتصاد اسلامی   8- تاریخ تحلیلی پیشوایان   9- بازخوانی نموداری نهضت عاشورا   10- حج در اندیشه امام (ره) و رهبری   11- مدیریت اسلامی   12- زینب (س) الگوی ماندگار   13- استکبار و استکبار ستیزی   14- بررسی فرقه های نو ظهور   15- بشقاب های شیطانی   16- اسلام و آینده بشریت   17- اخلاق سازمانی و اداری   18- اصول تربیت دینی   19- اصول و مبانی تربیت   20- سلامت روان   21- خانواده برتر   22- آسیب های خانواده   23- امر به معروف و نهی از منکر   24- اکسیر قرآنی    25- سبک زندگی اسلامی   26- ولایت فقیه    27- تعمیق معنویت (طهارت در معیشت ، اخلاق عملی در حوزه زبان ، آخرت گرایی ، بصیرت افزایی )    28- تحکیم و تزلزل خانواده          29- بشقاب های شیطانی

تعداد بازدید از این مطلب: 120
موضوعات مرتبط: زندگینامه , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


چراهمیشه خسته ام

یکی از شایع‌ترین علل خستگی، خوابیدن به میزان کم می باشد. افرادی که شب ها دیر می خوابند و فردا هم مجبورند صبح زود از خواب بیدار شوند، همیشه احساس خستگی می کنند و انرژی کافی را برای انجام کارهای روزمره خود ندارند.

 

پرسش: همیشه احساس کمبود انرژی می کنم و بعد هر کار کوچکی خسته می شوم و سر درد میگیرم، یا وقتی از خواب بیدار می شوم احساس سرحال بودن ندارم، می خواستم بدانم علت چیست؟

برای پیدا کردن علت باید به پزشک مراجعه کنید و آزمایش بدهید. در زیر مطالب کلی را بیان می کنم:

از جمله دلایل خستگی، که البته دلیل اصلی آن باید توسط پزشک تشخیص داده شود، موارد زیر است:

1- نخوابیدن به میزان کافی

یکی از شایع‌ ترین علل خستگی، خوابیدن به میزان کم می باشد. افرادی که شب ها دیر می خوابند و فردا هم مجبورند صبح زود از خواب بیدار شوند، همیشه احساس خستگی می کنند و انرژی کافی را برای انجام کارهای روزمره خود ندارند.

راه حل: هر شب 6 تا 8 ساعت بخوابید. در اتاق خوابتان لپ تاپ، موبایل و تلویزیون نگذارید تا تداخلی در خواب شما ایجاد نکنند. سعی کنید هر شب سر یک ساعت مشخص بخوابید و سر یک ساعت معین از خواب بیدار شوید.

2- آپنه خواب

برخی از مردم فکر می کنند که به اندازه کافی خوابیده اند، اما دائما خسته اند، می دانید چرا؟ آپنه خواب هنگامی رخ می دهد که در طول شب، گهگاه تنفس فرد متوقف می شود. هر وقفه تنفسی باعث مختل شدن خواب برای یک لحظه می شود. چون آپنه در خواب اتفاق می افتد، از آن آگاه نمی شوید. پس با وجود 8 ساعت خواب، هنوز کمبود خواب دارید.

راه حل: اگر اضافه وزن دارید، وزن خود را کم کنید. سیگار کشیدن و نوشیدن مشروبات الکلی را متوقف کنید. موقعیت خواب خود را بررسی کنید و طوری بخوابید که مجرای تنفسی تان باز باشد.

3- انرژی نداشتن

کم خوری نیز یکی از دلایل بروز خستگی می باشد، اما خوردن مواد غذایی بی فایده نیز مشکل را بزرگتر می کند. اگر شما روز خود را با خوردن شیرینی آغاز می کنید، قند خون شما به سرعت بالا رفته و به سرعت پایین می آید و موجب تنبلی و خستگی می شود.

راه حل: همیشه صبحانه را خوب بخورید و از غذاهای سالم استفاده کنید. صبحانه شما باید شامل: پروتئین، کربوهیدرات پیچیده باشد؛ مانند تخم مرغ و نان سبوس دار. این مواد موجب پایداری انرژی شما می شود.

4- افسردگی

خستگی، سردرد و کاهش اشتها از جمله علائم شایع در افسردگی می باشند. اگر بیشتر از چند هفته، احساس خستگی و خمودگی کردید، به پزشک مراجعه کنید.

راه حل: افسردگی به خوبی با مشاوره روانشناسی و یا دارو درمانی برطرف می شود.

صبحانه شما باید شامل: پروتئین، کربوهیدرات پیچیده باشد؛ مانند تخم مرغ و نان سبوس دار. این مواد موجب پایداری انرژی شما می شود.

5- کم خونی

کم خونی یکی از علل اساسی خستگی در زنان می باشد. هنگامی که بدن به اندازه کافی گلبول های قرمز خون برای حمل اکسیژن به بافت ها را نداشته باشد، کم خونی عارض می شود. کم خونی توسط آزمایش خون تشخیص داده می شود.

راه حل: درمان کم خونی بستگی به علت آن دارد. اگر کمبود آهن وجود دارد، با مصرف مکمل آهن و منابع غذایی آهن دار می توان این کمبود را جبران کرد. منابع غذایی آهن دار عبارتند از: گوشت ها، جگر، لوبیا و غذاهایی که با آهن غنی شده اند.

6- مشکل تیروئید

تیروئید غده کوچکی در گردن می باشد. این غده، متابولیسم و سوخت و ساز بدن را کنترل می کند. هنگامیکه تیروئید کار خود را درست انجام ندهد و کم کار شود، خستگی و تنبلی و اضافه وزن را در پی خواهد داشت.

راه حل: اگر آزمایش خون نشان داد که هورمون های تیروئیدتان کم است، با هورمون درمانی تحت نظر پزشک می توانید سطح هورمون های تیروئید خود را به حالت اول برگردانید.

7- مصرف بیش از اندازه قهوه

کافئین موجود در قهوه، یک ماده محرک است و اگر در حد متعادل مصرف شود، باعث تقویت هوشیاری و تمرکز می شود. تحقیقات نشان داده است که در برخی افراد، مصرف بیش از اندازه قهوه موجب تشدید خستگی می شود.

راه حل:کافئین را در حد اعتدال مصرف کنید. کافئین در قهوه، چای، شکلات، نوشابه سیاه و برخی داروها یافت می شود.

8- عفونت ادراری پنهان

اگر به عفونت دستگاه ادراری مبتلا شوید، دچار سوزش و تکرر ادرار خواهید شد. اما عفونت همیشه با این علائم آشکار مشخص نمی شود. در برخی موارد، خستگی ممکن است تنها علامت باشد. با آزمایش ادرار می توان به وجود این عفونت پی برد.

راه حل: نزد پزشک بروید. آنتی بیوتیک ها می توانند درمان کننده عفونت ادراری باشند و بعد از مدت یک هفته درمان، خستگی ناپدید می شود.

9- دیابت

در افراد مبتلا به دیابت، قند به جای آنکه به درون سلول ها برود، در جریان خون باقی می ماند. در نتیجه بدن، با وجود خوردن غذای کافی، جنبش و جوش خود را از دست می دهد و دچار خستگی می گردد. اگر شما دائما خسته هستید، از پزشک خود بخواهید برایتان آزمایش دیابت بنویسد.

راه حل: برای دیابت، بهترین درمان تغییر شیوه زندگی، استفاده از انسولین و داروهای کاهش دهنده قند خون است.

راه حل سریع برای رفع خستگی خفیف

اگر شما دچار خستگی خفیف هستید، بهترین درمان ورزش کردن می باشد. تحقیقات نشان داده است افراد سالمی که خسته هستند (یعنی بیماری یا مشکل پزشکی خاص ندارند)، می توانند با استفاده از برنامه ورزشی، انرژی خود را افزایش دهند. دوچرخه سواری یا پیاده روی به مدت 20 دقیقه با سرعت ملایم، باعث افزایش انرژی می شود. شما می توانید این کار را سه بار در هفته انجام دهید تا خستگی در شما ناپدید شود. روزانه 1 عدد مکمل مولتی ویتامین-مینرال بخورید. گل محمدی

تعداد بازدید از این مطلب: 46
موضوعات مرتبط: رازخوشبختی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


دست های پشت صحنه شیعه هراسی
دست‌های پشت صحنه شیعه‌هراسی
جریان عظیم جابه‌جایی استاد - دانشجو با هدف سلفی کردن نخبگان جهان اسلام در عربستان سعودی در حال انجام است که این امر یکی از اصلی‌ترین عوامل موثر در جهت‌دهی و گسترش شیعه‌هراسی در جهان اسلام است.
در جهان اسلام، شیعه ‌هراسی به مجموعه‌ ای از مطالعاتِ نظری و یا اقداماتِ عملی بر ضد شیعیان اطلاق می ‌شود که در پی ممانعت از برقراری ارتباطی صمیمی و برادرانه و تحقق وحدت اسلامی میان شیعه و سنی است. اوجِ شیعه‌ هراسی در مطالعات نظری به «تکفیر» و اوجِ آن در اقداماتِ عملی به «ترور و انفجارهای تروریستی» می‌انجامد. (در موارد بسیاری ترور نتیجه تکفیر است.) ناگفته نماند که امروزه شیعه‌ هراسی در مغرب زمین عمدتاً در راستای ایران‌ هراسی، در کانون توجه رسانه ‌های غربی است.

در دهه ‌های اخیر شیعه ‌هراسی عمدتاً از سوی سه جریان هدایت شده است که عبارت‌اند از:

۱. قدرت‌ های مداخله‌ گر غربی که به جهت تأمین منافع خود، در پی تبدیل تفاوت‌ های موجود در جوامع اسلامی به تضاد و تفرقه و درگیری هستند. همچنان که اردوارد سعید، پژوهشگر فقید فلسطینی، معتقد بود، قدرت‌های غربی با دو انگیزه (که ادوارد سعید می‌گفت سومی هم ندارد) در امور منطقه خاورمیانه دخالت می‌کنند: الف - چپاول نفت کشورهای اسلامی و ب - تأمین امنیت رژیم صهیونیستی.

۲. سلفی‌های وهابی که به ‌صورت سنتی با شیعه مخالف‌اند. لازم به ذکر است که بسیاری از علمای بزرگ اهل سنت از وحدت و برادری اسلامی حمایت می‌کنند و نیز باید توجه داشت که در موارد بسیاری، اختلافات میان پیروانِ شخصیت‌های بزرگ اسلامی است و نه میان خود آنان، وقایع دردناکی که میان شیعه و حنابله رخ داده است، منافی با رویکرد شخص احمد بن حنبل بود. شخص احمد شیعه را و به ویژه علویین را مورد احترام قرار می داد و حتی خانۀ او را به اتهام تمایل به علویین مورد تفتیش قرار دادند.

۳. برخی از جریان‌های سکولار منطقه مانند حزب بعث عراق.

به این جریان‌ها باید جماعتی را نیز افزود که به نام شیعه، سعی در تشدید ادبیات شیعه ‌هراسی در میان اهل سنت می‌کنند. آن‌ها همچون گروهک یاسر الحبیب در پوشش هیئتی به ظاهر مذهبی، با عنوان «خدام المهدی» در لندن، از سال ۲۰۱۰ م، در پناه سرویس‌های اطلاعاتی بریتانیا فعالیت خود را در توهین به برادران اهل سنت تشدید کرده‌اند. تاریخ مذکور نقطه‌عطفی در تشدید شیعه ‌هراسی توسط مخالفان وحدت اسلامی به شمار می‌رود و برای آنان که وقایع و تحولات مربوط به شیعه ‌شناسی معاصر اهل سنت را دنبال می‌کنند، اثرات مخرب اقدامات این گروهک به ‌خوبی ملموس است. یکی از اهداف گروه مذکور ایجاد فشار هنجاری برای علمای بزرگ اهل سنتی است که در پی وحدت اسلامی میان شیعه و اهل سنت هستند.

مثال هایی از شیعه‌ هراسی در مطالعات نظری

شیعه ‌هراسی در مطالعات نظری مخالفان وحدت اسلامی، گذشته‌ای طولانی دارد و آثار ابن تیمیه و شاگردش ابن قیم جوزیه، نمونه بارزی از آن هستند. امروزه با شیب بسیار تندی، این مطالعات در غالب کتاب و مقاله و رساله‌های دانشگاهی در جهان اسلام منتشر می‌شوند و بسامد آن به صورت روزافزونی بالا رفته است. محورهای مورد تأکید مخالفان تقریب و وحدت اسلامی عبارت‌اند از:

۱. ادعای انتساب عقیده تحریف قرآن به شیعه.

۲. ادعای عبادت غیر خدا (مانند عبادت قبور) توسط شیعه.

۳. ادبیات شبیه انگاری شیعه به یهود و نصاری و مجوس.

۴. متهم کردن شیعه به نفاق و تزویر (با تبلیغات روانی در خصوص مفهوم تقیه)

همچنین در دسته‌ای از آثار مرتبط با شیعه ‌هراسی ادعا می‌شود که شیعیان تمامی مسلمانان را تکفیر مسلمانان می‌کنند و با این رویکردِ تبلیغاتی، خواننده مسلمان را به تکفیر شیعه سوق می‌دهند. این رویکرد را می‌توان در کتابِ «الفکر التکفیری عند الشیعة حقیقة أم أفتراء؟» (مکتبة الإمام البخاری: ۲۰۰۶ م، ۲۷۲ ص) اثر عبدالملک عبدالرحمن الشافعی مشاهده کرد که در راستای شیعه ‌هراسی در جهان اسلام کوشیده است تا آنچه را که عقاید تکفیری شیعه در قبال مسلمانان می‌داند تبیین کند.

یا عبدالرحمن دمشقیه در آثارش به‌ ویژه کتاب «ظاهرة التکفیر فی مذهب الشیعة الإمامیة الإثنى عشریة»‌ (مکتبة الرضوان: ۲۰۰۵ م، ط ۱ ۱۰۰ ص) همان خط‌مشی را در سیاق شیعه‌ هراسی دنبال کرده است. همچنین صافیة أبو جودة در کتاب خود با عنوان «اللغة والتکفیر (النظریة والتطبیقات التربویة)» (مکتبة الرشد، ۲۰۰۹، ط ۱) در راستای شیعه ‌هراسی، مدعی تکفیر مسلمانان توسط شیعیان شده و مذهب شیعه را مذهبی دشمن با اسلام و مسلمین معرفی می‌کند و از این نوع آثار بسیارند.

مثالی از شیعه ‌هراسی در قالب اقداماتِ عملی

جهت درک بهتر شیعه‌ هراسی در قالب اقداماتِ عملی، می‌توان واکنش‌های شیوخ وهابی مصر را در مورد سفر گروهی از جهانگردان ایرانی به مصر (ورود جهانگردان به مصر شنبه ۱۰ فروردین ۱۳۹۲ ش به مدت یک هفته) مورد توجه قرار داد. در آن زمان، اولین گروه جهانگردان ایرانی در طول سفر کوتاهشان، از پنج شهر آسوان، اقصر، غردقه، قاهره و اسکندریه دیدار کردند و مردم مصر رفتار بسیار خوبی با آنان داشتند؛ اما فشارهای شیوخ سلفی مصر که غالباً تحصیلکردة سعودی هستند، موجب شد تا دیدار چند خانواده معمولی ایرانی از آثار تاریخی مصر، با پوشش خبری وسیع رسانه‌‌های سلفی همراه شود و تصویر رسانه‌ای این سفر از وضعیت عادی خارج شود.
متأسفانه منبع‌شناسی و رصد کردن تحولات و وقایع جهان اسلام در مراکز پژوهشی کشور مورد اعتنا نیست. منبع‌ شناسی مادرِ پژوهشها و مطالعات راهبردی است و ما تا منبع ‌شناسی نکنیم، متوجه ماجراهایی پیرامونمان نخواهیم شد و نقاط ضعف و قوت خود و حریف را نخواهیم شناخت.

شیوخ وهابی مصر تمام کوشش خود را به‌ منظور برهم زدن گردشگری ایرانی در مصری به کار بردند. یکی از فعالیت‌های آموزشی آنان برگزاری همایش‌های مختلفی با عنوان «الشیعة هم العدو فاحذروهم» در شهرها و مساجد مختلف مصر بود.

یکی از تکنیک‌های اصلی شیعه‌ هراسی ایجاد شک و تردید نسبت به شیعیان بوده است؛ برای مثال گفته ‌شد که شیعیان با استفاده از حربة تقیه همواره باطن خود را از اهل سنت مخفی نگه می‌دارند. ازاین‌رو نباید به آن‌ها اعتماد کرد و اینکه شیعیان همواره در حال برنامه ‌ریزی برای نابودی اهل سنت هستند. برخی عناوین خبری وب‌گاه‌های وهابی، از سفر ایرانیان به مصر به عنوان «آغاز جنگ شیعه با اهل سنت مصر» تعبیر کردند و مصر را به‌عنوان «گورستان ایرانیان» نامیدند؛ تعابیری که عملاً در چارچوب تکفیر ایرانیان و شیعیان بود؛ مانند:

- بدأ التشیع بغزو مصر السنیة

- العلاقات مع إیران تفتح أبواب جهنم ..ومصر لن تکون إلا مقبرة الإیرانیین.

این‌گونه ادعاها، همان مضامین اصلی آثار دانشگاهی مخالفان وحدت اسلامی است که اینک به زبانی ساده و رسانه‌ای، برای مردم مصر بازنشر می‌یافت. حتی کوشش شد تا در سال ۲۰۱۲ م، کتابی با عنوان «شطحات وضلالات» وارد دروس مدارس ابتدایی و متوسطه مصر شود که بخشی از آن درباره شیعه و مخالف روح تقریب و وحدت اسلامی بود.

اسامی برخی از شیوخ وهابی مصری که واکنش‌های تندی نسبت به حضور ایرانیان در مصر داده‌اند چنین است: سید حسین العفانی، محمود شعبان، وحید عبدالسلام بالی، راغب السرجانی، صفوت حجازی، محمد حسان، احمد فرید، ابواسحاق الحوینی، ناصر رضوان، یاسر البرهانی، محمدحسین یعقوب، عبدالملک الزغبی، عبدالله سمک، عبد الله شاکر الجنیدی و ...

همچنین نام پاره‌ای از سازمان‌ها و احزاب سیاسی مصر مانند حزب النور، حزب الأصالة، الرایة، الجبهة السلفیة، الدعوة السلفیة، حزب الإصلاح، أنصار السنة، به موضوع باز شد.

در اثنای حضور جهانگردان ایرانی به مصر، گروهی با عنوان «لجنة التصدى للمد الشیعى بمصر» تشکیل شد که هدف اساسی آن مبارزه با هرگونه حضور ایرانیان در مصر حتی در قالب جهانگردانی ساده بود که آن را از طریق ایراد خطبه و دروس ضد شیعه در مساجد دنبال کردند. اعضای این گروه عبارت بودند از: أحمد فرید، محمد عبدالملک، احمد فرید، ناصر رضوان، احمد السیسی، شحاته صقر. گروه مذکور با همکاری حزب نور و عبدالله بدران (رییس جناح نمایندگان حزب نور در مجلس وقت مصر) آنان کوشیدند تا با زیر فشار قرار دادن وزارت گردشگری مصر، از ورود ایرانیان به مصر جلوگیری کنند.

همچنین دعوت سلفیه، دعوایی قضایی را در این زمینه مطرح کرد؛ با این بهانه که امضای موافقت‌نامه گردشگری میان مصر و ایران غیرقانونی بوده است و وزیر گردشگری در غیاب تصمیم مجلس ملی آن را امضا کرده است.

اقدامات عملی تنها به برگزاری همایش‌ها و سخنرانی‌ها محدود نشد و موضوعاتی چون محاصرة فرودگاه‌ها و یا حملات به دفاتر ایران از سوی پیروان سلفی مطرح شد؛ برای مثال، سلفی‌ها نیز مانع ورود مسئول حافظ منافع ایران به الازهر برای شرکت در همایش جشن ولادت عایشه، همسر پیامبر، شدند و شماری از پیروان آن‌ها در مقابل درب آنجا تحصن کردند و ....

نمونه‌ای از دیوارنوشته‌های ضد شیعه جماعت سلفی وهابی در قاهره

کوشش جهت عمومی کردن عقاید تکفیری علیه شیعه امامیه


سه نکته مهم درباره شیعه‌هراسی

در خصوص شیعه‌هراسی نکات بسیاری قابل‌طرح است که از آن میان به سه نکته مهم در خصوص سلفیه رسمی سعودی و سلفیه مسلح تکفیری اشاره می‌شود:

۱. جریان عظیم جابه‌جایی استاد - دانشجو

عموماً تصور می‌شود که مهم‌ترین مهاجرت‌های به عربستان سعودی مهاجرت کارگران است درحالی‌که به‌صورت هدفمند جریان عظیم جابه‌جایی استاد - دانشجو در سعودی که با هدف سلفی کردن نخبگان جهان اسلام در حال انجام است، بسیار مهم‌تر است. این مطلب را در مجلد سوم کتاب شیعه‌شناسی معاصر اهل سنت که به مراکز آموزشی و مطالعات نوین دانشگاهی شیوخ سلفی می‌پردازد، به‌تفصیل تشریح کرده‌ام. ناگفته نماند که اولین شخصیت شیعی که متوجه عمق فعالیت‌های راهبردی عربستان سعودی در جهت مرجعیت بخشیدن به عقیده وهابی رسمی شد، مرحوم آیت‌الله میرزا خلیل کمره‌ای است. برای مثال در صفحه ۲۱۲ کتاب «سروش مقدس وادی ایمن مکه و مدینه – اسمعی یا حجاز» می‌نویسد:

در اعصار متأخره شماره شیوخ ازهر ۳۱۲ از جمیع مذاهب بود و شماره طلاب آن ۹۰۶۹ نفر بود و از مابین آن‌ها ۲۸ دانشجو از حنابله و ۳ نفر از شیوخ آن‌ها بودند. لکن در قرن ۱۸ میلادی به‌واسطۀ ظهور وهابیین که در تحت تأثیر تعالیم ابن تیمیه واقع شدند، به صورتی قوی جدیداً ظهور کردند و دراین‌باره تا حدِّ زیادی از اعتدال خارج شدند و به‌افراط و تفریط گرفتارند.

این سیاست در پی تضعیف شجره آموزشی معتدل و معقول شیخ محمد عبده و شاگردانش و همفکرانش همچون شیخ محمود شلتوت است.

۲. افزایش بسامد شیعه‌هراسی

بسامد شیعه‌هراسی وهابی‌ها در روزگار کنونی، به ویژه با توسعه ابزارهای نوین ارتباطی همچون ماهواره و اینترنت، به مراتب بیش از گذشته است. در گذشته شیعیان عموماً وهابیت را از چند واقعه می‌شناختند که عبارت بودند از:

- تخریب اماکن مقدسه در حجاز و ایجاد محدودیت‌هایی برای زیارت حاجیان.

- حملات تاریخی وهابیان به شهر مقدس کربلا و برخی دیگر از شهرهای عراق.

- شهادت ابوطالب یزدی زائر ایرانی خانه خدا در سال ۱۳۲۲ ه.ش به دست مأموران سعودی.

- کشتار حاجیان حرم الهی توسط فهد بن عبدالعزیز پادشاه وقت سعودی در ششم ذی الحجه سال ۱۴۰۷ ه.ش.

اما امروزه به صورت روزانه با اخبار، منابع و وقایع شیعه‌هراسی (اعم از تکفیر و تهدید و ترور) در سراسر جهان اسلام مواجه‌ایم. این بسامد ضرورت ایجاد تحول در شیوة مطالعه درباره جهان اسلام و به ویژه منطقه موسوم به خاورمیانه را به صورتی روزافزون خاطرنشان می‌کند.

۳. ضرورت بررسی آثار مرجع تکفیری معاصر

مجموعه ادبیاتی در میان گروه‌های تکفیری موسوم به «سلفیه جهادی» شکل‌گرفته است که تروریسم را در قالب یک مذهب تعریف می‌کند. درک عقاید سازمان‌های تروریستی القاعده و یا داعش در گرو بررسی این آثار است. داعش بزرگترین اجتماع تروریستی در طول تاریخ جهان اسلام است و از اینرو، درک منابع اعتقادی آن اهمیت بسیاری دارد. این آثار را در مجلد چهارم کتاب شیعه‌شناسی معاصر اهل سنت که اختصاص به جماعت‌های سیاسی ضد وحدت اسلامی دارد، تشریح کرده‌ام. برخی از معروف‌ترین آن‌ها عبارت‌اند از:

-فتوای معروف ابن تیمیه موسوم به فتوای ماردین

-فتاوی جهادی شیخ محمد بن عبدالوهاب

-قرائتی ویژه از کتاب «معالم على الطریق» اثر سید قطب که آن را در دهه ۱۹۶۰ م در زندان نگاشت

-کتاب «الفریضة الغائبة» اثر محمد عبدالسلام فرج (۱۹۶۲ - ۱۹۸۲ م)

-کتاب «الجهاد والاجتهاد: تأملات فی المنهج» اثر أبو قتاده عمر محمود عثمان (۱۹۶۰ م) معروف به ابو قتاده که از منابع موردتوجه سلفیه جهادی - تکفیری به‌ویژه القاعده است.
باید توجه داشت که در موارد بسیاری، اختلافات میان پیروانِ شخصیت‌های بزرگ اسلامی است و نه میان خود آنان، وقایع دردناکی که میان شیعه و حنابله رخ داده است، منافی با رویکرد شخص احمد بن حنبل بود.

-کتاب قطور «دعوة المقاومة الإسلامیة العالمیة» اثر مصطفى الرفاعی معروف به ابو مصعب السوری (متولد ۱۹۵۸ م)؛ کتاب فوق در حدود ۱۶۰۰ صفحه است و از آثار مشهور و موردتوجه سازمان تروریستی القاعده است.

-کتاب‌های «العمدة فی إعداد العدة» و «الإرهاب من الإسلام ومن أنکر ذلک فقد کفر» اثر سید امام الشریف که با نام جهادی «عبدالقادر بن عبدالعزیز» نیز شناخته می‌شود، آن کتاب‌ها نیز از منابع اصلی و اندیشه تکفیری سازمان القاعده هستند.

-کتاب «آیات الرحمن فی جهاد الأفغان» اثر عبدالله عزام (۱۹۴۱ - ۱۹۸۹ م)، عزام چهره‌ای اخوانی بود که در جهاد افغانستان حضور داشت و بعدها به القاعده پیوست

-کتاب «الولاء والبراء؛ عقیدة منقولة وواقع مفقود» اثر ایمن الظواهری (متولد ۱۹۵۱ م) پزشک مصری بود که به پاکستان و سپس افغانستان رفت و به همراه اسامه بن‌لادن، عنوان یکی از رهبران اصلی سازمان القاعده فعالیت کرد.

-مقالات عمر عبدالرحمن، عمر عبدالرحمن مانند «قولوا للظالم لا، الشریعة الإسلامیة شریعة کاملة»

-رساله‌های جهیمان بن سیف العتیبی نیز بر پاره‌ای از سلفی‌های جهادی زمانه‌شان تأثیرگذار بوده‌اند؛ چنانکه در زمانه‌اش، به پیدایش جریان نظامی «جماعت حرم» یا «جماعت جهیمان» در عربستان سعودی انجامید.

۴. معرفی چند کتاب

در اینجا شایسته است تا برخی از منابعی که مطالعه آنها جهت فهم وقایع جاری جهان اسلام و مسایل فکری آن اهمیت دارد، پیشنهاد شود:

- آثار آیت‌الله میرزا خلیل کمره‌ای

- آثار آیت‌الله حاج شیخ محمدعلی تسخیری که بهترین دیدگاه های تقریبی را با علم و آگاهی و خلوص نیتی والا ارائه داده است.

- کتاب «نقض الفریضة الغائبة» اثر شیخ جاد الحق علی جاد الحق که نمونه ای از نقدهای علمای الأزهر بر جریانات تکفیری معاصر است. شیخ جاد الحق علی جاد الحق (۱۹۱۷ - ۱۹۹۶ م) از علمای بزرگ الازهر، مفتی کشور مصر (۱۳۹۸ - ۱۴۰۲) و شیخ جامع الأزهر (۱۴۰۲ - ۱۴۱۷ ه.ق) بود. مجموعه فتاوی او با عنوان «الفتاوى الإسلامیة» منتشر شده است.

- کتاب «وهابیان» اثر عالم بزرگوار علی اصغر فقیهی که بررسی منصفانه‌ای از تاریخ وهابیت را ارائه داده است.

- کتاب «برهان در رد تحریف قرآن» اثر آیت‌الله میرزا مهدی بروجردی که از آثار مهم در پاسخ به شبهه تحریف قرآن و رد اتهامات برخی شیوخ وهابی است.

- کتاب «دریغ است ایران که ویران شود» اثر فرامرز رفیع‌پور که بررسی دیدگاه‌های او درباره توسعه و تضاد و به ویژه نقش استعمارگران در تشدید تضاد و درگیری در جوامع اسلامی حاوی نکات جالب‌توجهی است.

چه باید کرد؟

مشکل اصلی در مقابله با شیعه‌هراسی در جهان اسلام به خودمان و اصلاح خودمان باز می‌گردد. تا خودمان را اصلاح نکنیم، نمی‌توانیم به صورتی جدی و سازنده در جهان اسلام فعالیت کنیم. مقدم بر همه مسائل، «ضرورت ایجاد تحول در مراکز مطالعات راهبردی کشور» است. برای مثال، از میان مواردی بی‌شُمار، پایان‌نامه کارشناسی ارشدی دانشگاهی در شهر تهران درباره «نهضت اسلامی تاجیکستان» با نمره عالی (۲۰) پذیرفته شده است و آن پایان نامه کپی‌ تمام ‌عیاری از کتاب «اس‍لام‌ و ن‍ه‍ض‍ت‌ اس‍لام‍ی‌ در ت‍اج‍ی‍ک‍س‍ت‍ان‌ م‍ع‍اص‍ر» اثر شمس الحق نور است.

در اینجا آیا دانشگاه می‌تواند ادعا کند که کارشناسِ مسایل تاجیکستان تربیت کرده است؟ آیا جز این است که اساتید آن پایان نامه تنها به ارتقای شغلی خود اندیشیده‌اند و حتی دم‌ دست‌ترین کتاب در آن زمینه را نخوانده‌اند؟ اشاره‌ای به خرید و فروش وسیع مقاله و پایان‌نامه و کتاب نمی‌شود که خوانندگان ارجمند و گرامی خود شاهد تبلیغاتِ سنگین و رقابت نفس‌گیر آن بر در و دیوارهای شهرها هستند.

از سویی دیگر، متأسفانه جز برای عده‌ای معدود از اساتید بزرگ کشور، ارتقای اعضای هیأت علمی به استادی، بیش از آنکه بازتاب استاد شدن آنان باشد، ابزاری برای استاد شدن، مهم شدن، رئیس شدن و ... بوده است. اینان حال و حوصله ساعت‌ها پشت میز نشستن و مطالعه و یادداشت برداشتن را ندارند و تنها در اندیشه ریاست و پست و مقام هستند؛ و به تعبیر خوب دکتر فرامرز رفیع‌پور در کتاب «موانع رشد علمی ایران» استادان توسعه‌ای هستند که نتیجه عملکردشان تنها فرصت‌سوزی است.

باز باید گفت که متأسفانه منبع‌شناسی و رصد کردن تحولات و وقایع جهان اسلام در مراکز پژوهشی کشور مورد اعتنا نیست. منبع‌ شناسی به‌عنوان مادرِ پژوهشها و مطالعات راهبردی است. ما تا منبع ‌شناسی نکنیم، تا وقایع و حوادث را در طول تاریخ رصد نکنیم، متوجه ماجراهایی که در پیرامون ما جریان دارد، نخواهیم شد و نقاط ضعف و قوت خود و حریف را نخواهیم شناخت.

بخشی از مراکز پژوهشی کشور باید به منبع شناسی و رصد تحولات کشورهای همسایه و منطقه خاورمیانه و جهان اسلام اختصاص یابد. کسانی که وقایع و منابع را رصد می‌کنند به ‌خوبی می‌دانند که وقایع کنونی در عراق و سوریه تازه آغاز یک اتفاق بزرگ است و باید آن را جدی گرفت.

از سوی دیگر به ‌طور طبیعی برنامه‌ها و سیاست‌های همه گروه‌ها، پژوهشکده‌ها و مراکز پژوهشی کشور با گذشت زمان نیازمند تجدیدنظر و بازسازی بر اساس نیازهای روز جامعه هستند که در این میان لازم است بررسی مسائل و مشکلات شیعیان در روزگار حاضر و نیز رصد مستمرِ مخالفان شیعه و دشمنان وحدت و تقریب مذاهب اسلامی، در محور توجه واقع شود و مراکز پژوهشی به تأسیس بانک‌های اطلاعاتی و بایگانی قابل رجوع هرگونه منابع شنیداری، دیداری و نوشتاری دوستان و دشمنان وحدت اسلامی اهتمام کنند.

مراد مقام معظم رهبری (مدظله‌العالی) از بیداری اسلامی این نیست که درباره بیداری اسلامی صحبت کنیم و فلسفه ‌بافی کنیم؛ بلکه مراد ایشان آن است که هر کس در جایگاه فردی و اجتماعی خود در قبال حقوق و تکالیفش و در قبال دیگران، در قبال جامعه و جهان اسلام بیدار باشد. حضرت پیامبر اکرم صلی‌الله علیه‌ و آله به روایت حضرت امام صادق علیه‌السلام فرمودند: «مَنْ أَصْبَحَ لَایَهْتَمُّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِینَ فَلَیْسَ مِنْهُمْ، وَ مَنْ سَمِعَ رَجُلًا یُنَادِی: یَا لَلْمُسْلِمِینَ، فَلَمْ یُجِبْهُ، فَلَیْسَ بِمُسْلِمٍ‏.» اجابت به ندای یاری‌خواهی مسلمانان و شیعیانِ روزگار حاضر گاه در خط مقدم جبهه‌هاست و گاهی هم در پژوهش و رصد کردن و به‌روز بودن اطلاع‌رسانی علمی دربارة وقایع دردناک سوریه و عراق و بحرین و لبنان و پاکستان.

اینکه مادران داغدار شهیدان شیعه پاکستانی، جهت احقاق حقشان از به‌ خاک‌سپاری فرزندان شهیدشان امتناع کرده‌اند؛ اینکه بزرگ‌ترین جریان تربیت دانشجو - استاد در عربستان سعودی بر ضد جریان تقریب و وحدت اسلامی شکل‌گرفته است؛ اینکه به‌صورت‌ روزافزونی فعالیت گروه‌های تکفیری و عملیات تروریستی در جهان اسلام بر ضد شیعیان افزایش‌ یافته است، اینکه رسانه‌های ماهواره‌ای و اینترنتی ضد شیعی و ضد وحدت اسلامی در جهان اسلام بیش‌ازپیش توسعه‌ یافته‌اند، اینکه صدها و هزاران کتاب و رساله دانشگاهی جدید علیه تشیع در حال تألیف و انتشار است و ... همگی وظایف سنگین مراکز مطالعاتی کشور را در قبال عمل به دستور رسول خدا صلی‌الله علیه‌ و آله گوشزد می‌کنند.

نویسنده: دکتر کامیار صداقت
تعداد بازدید از این مطلب: 57
موضوعات مرتبط: جهان اسلام , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


باچادربه اسقبال امام زمان عج می روم

با چادر به استقبال حضرت ولیعصر (عج) می‌روم


وقتی آقایمان حضرت ولی عصر(عج) ظهور کنند، همه با حجاب می‌شوند، پس چه خوب است که از الان برویم به استقبال.

محجبه که نبودم هیچ، تو خانوادمون هم هیچکس چادری نیست. از شش هفت سالگی، کنار مادرم نماز می‌خوندم، با یک چادر نماز سفید با گلای ریز که خودش برام دوخته بود. تو همه‌ی بازیام، بدون استثناء، اون چادر همراهم بود. یا به عنوان شنل ازش استفاده می‌کردم، یا دامن یا همون چادر. متأسفانه بزرگ‌تر که شدم، اصلا مسئله‌ی حجاب، جزو مشغولیات ذهنیم نبود. هیچ وقت بهش فکر نکرده بودم! اما مادرم در عین حال که چادری نیست، خیلی مقید و با حجابه. من رو با خودش می‌برد جمکران.

اوایل برام حکم سرگرمی داشت، به خصوص اینکه خالمم با دخترخاله‌هام می‌اومدن. کلی خوش می‌گذشت. بعد از چند وقت، خانواده خالم، از شهری که توش زندگی می‌کردیم رفتند و از قم و جمکران هم دور شدند، اما من هنوزم شب‌های چهارشنبه با مادر می‌رفتم جمکران، ولی دیگه از شیطونی خبری نبود. کنار مادر می‌نشستم و فقط می‌نشستم!

منتظر می‌موندم تا دعای توسل تموم بشه و برگردیم! یک دفعه كه هوا سرد بود، رفتیم توی مهدیه. اونجا برای اولین بار به روضه‌ای که مداح برای امام حسین (ع) می‌خوند، گوش دادم و برای اولین بار گریه کردم، چه گریه‌ای! انگار یک بغضی بود که خودمم ازش خبر نداشتم، اما شکست و چه خوب شکست! بعد از اون، انگار چشم و گوشم آگاه‌تر شدن! اون موقع خبر نداشتم كه گریه برای امام حسین (ع) چه کارها که نمیکنه.

مادرم همیشه به سخنرانی‌های آقای پناهیان که از تلویزیون پخش می‌شد گوش می‌داد. یادمه پاییز بود و منم کنار مادر داشتم به سخنرانی گوش می‌دادم. الان اصلاً یادم نمیاد كه حاج آقا دقیقاً چی گفت، فقط می‌دونم یک جمله گفت که حکم یک تلنگر داشت برای من. از اون زمان به بعد، کلمه‌ی حجاب وارد ذهنم شد و بهش فکر کردم، اما خیلی سخت بود. من عادت نداشتم به اونجور پوشش و سر کردن چادر. برام محال بود!

نیمه‌ی دوم اسفندماه بود، شب آغاز ولایت امام زمان (عج)، و باز هم جمکران. بیست و دوساله بودم، اما هنوز به زیارت آقا امام رضا (ع) مشرف نشده بودم. اون شب دعا کردم و فقط همین رو خواستم! فردا صبحش بلیط گیرمون اومد! رفتم پابوس امامم، چادرم رو از خود آقا خواستم، چون می‌دونستم خودم نمیتونم، خیلی برام سخت بود. روز آخر وقتی داشتیم از حرم برمی‌گشتیم، از مادر خواستم برام پارچه‌ی چادری بگیره، وقتی وارد یکی از مغازه‌های اطراف باب‌الجواد شدیم، مادرم رفت سراغ پارچه‌های چادر نماز! وقتی بهش گفتم چادر مشکی می‌خوام، یکم تعجب کرد. گفت: مطمئنی؟ بعد با کمال میل، بهترین پارچه‌ی چادری رو برام خرید.

وقتی چادر به سر از خونه خارج شدم، یک حس دیگه‌ای داشتم. حس می‌کردم خدا داره نگاهم می‌کنه و بهم لبخند می‌زنه. الان دقیقاً دو ساله که چادری‌ام. تنها دختر چادری خانواده. اون حس رو هنوز هم دارم. آنقدر شیرینه که با همه‌ی دنیا عوضش نمی‌کنم.

وقتی برگشتیم، دیگه مثل قبل نبودم، دیگه از آرایش کردن خوشم نمی‌اومد. هنوزم مانتوهای قبلیم رو می‌پوشیدم، اما همش معذب بودم. شروع کردم کم کم روی خودم کار کردن. اول آرایشم رو قطع کردم. بعد ریزه ریزه مقنعم رو تنگ کردم. دیگه همه توی دانشگاه متوجه تغییراتم شده بودن. اواخر فروردین ماه، یک روز مقنعم رو نگاه کردم. دیدم حدود ده دوازده سانت از درزشو دوختم! از خودم خجالت کشیدم! دیگه مانتوهام برام شده بودن مثل قفس. چادرمم دست خیاط بود و هنوز آماده نشده بود. یک روز توی یک مهمونی، خونه‌ی یکی از دوستام اعلام کردم که به زودی قراره چادری بشم، ولی اصلاً استقبال نکردن!

بالاخره چادرم آماده شد، ایام فاطمیه و نیمه‌های اردیبهشت بود. یادمه کسی خونه نبود. می‌خواستم برم بانک. دلم رو به دریا زدم و چادرم رو سر کردم و زدم بیرون. جلوی در بانک از تاکسی که پیاده شدم، چادر از سرم افتاد و فرش زمین شد! نا امید شدم.

چند روز گذشت، فردا روز شهادت حضرت فاطمه (س) بود. ظهر بود، جلوی تلویزیون نشسته بودم. قرار بود نیم ساعت بعد با دوستم بریم کتاب‌خانه. گوینده‌ی تلویزیون گفت: «فاطمه (س) با حجاب بود. وقتی آقایمان حضرت ولی عصر(عج) ظهور کنند هم، همه با حجاب می‌شوند، پس چه خوب است که از الان برویم استقبال!» همونجا به حضرت زهرا (س) متوسل شدم و تصمیم قطعی گرفتم...

وقتی چادر به سر از خونه خارج شدم، یک حس دیگه‌ای داشتم. حس می‌کردم خدا داره نگاهم می‌کنه و بهم لبخند می‌زنه. الان دقیقاً دو ساله که چادری‌ام. تنها دختر چادری خانواده. اون حس رو هنوز هم دارم. آنقدر شیرینه که با همه‌ی دنیا عوضش نمی‌کنم. این رو هم بگم که دیگه هیچ‌وقت، چادر از سرم نیفتاد. الان یک حرفه‌ای هستم! اوایل، خانوادم زیاد استقبال نکردن. همه فکر میکردن که یک هوس زودگذره و از سرم میفته، اما الان دیگه همه عادت کردن و با چادر، بیشتر دوستم دارن.

توی این دو سال، خدای عزیزم کادوهای خیلی خوبی برام فرستاد، دیگه نماز صبحم قضا نمیشه، همه‌ی نمازهام رو سر وقت می‌خونم. مشرف شدم به نجف، کربلا، کاظمین، سامرا و چند وقت دیگه هم قراره برم مکه ان‌شاءالله... هر چقدر شکرش رو به جا بیارم، بازم نمی‌تونم حقش رو ادا کنم ... بزرگ‌ترین افتخارم توی دنیا اینه که دختر مسلمان شیعه‌ی ایرانی‌ام و عشق فاطمه‌ی زهرا (س) و خاندانشون، تو دلمه.

باشگاه خبرنگاران

تعداد بازدید از این مطلب: 62
موضوعات مرتبط: حجاب وعفاف , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


فریادیازهرامراچادری کرد
فریاد "یا زهرا" مرا چادری کرد
یه روز قبل از اول مهر ماه سال89چادری شدم اونم کجا وقتی میخواستیم بریم بوستان نهج البلاغه......

به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، من تو خانواده ای مذهبی به دنیا اومدم...ته تغاری بودم واز وقتی که یادم میاد خواهرام رو با چادر دیدم.

یادش بخیر یک عکس از چهارسالگی ام تو اصفهان هست که یک روسری توری سفید سرمه و من با لجبازی خاصی اونو تا جلوی پیشونیم جلو کشیدم و صورت کوچیکم توش گم شده در حالی که همه میخواستن اونو عقب بکشم... اما بزرگتر که شدم من روسری ام رو با لجبازی عقب میکشیدم و بقیه اصرار داشتن بیارمش جلو، خلاصه معمولا روسری ام در حدی عقب بود که حجابم کامل نبود...

سرتونو درد نیارم تا دوم دبیرستان گناه بد حجابی رو شونه هام بود درین میون پدرم اصرار خیلی زیادی داشت که من چادری بشم جوری که اصلا جلوی بابام بیرون نمیرفتم که بهم گیر نده اما از حق نگذریم من نسبت به خیلی از هم سن و سالام خیلی ساده بودم اهل آرایش و اینا هم نبودم اما خیلی ضرورت اینکه حدود حجاب را کامل رعایت کنم و موهایم را کامل بپوشانم را حس نمی کردم در نتیجه مسلما دوست هم نداشتم به زور چادری بشم می خواستم خودم بهش علاقه پیدا بکنم خودم با خلوص نیت و رضایت برم طرفش

تا اینکه سال دوم دبیرستان بحث اردوی جنوب شد من با دوتا از هم کلاسی هام طلبیده شدیم و این که میگم طلبیده شدیم چون واقعا همین طور بود من که اصلا درک نمیکردم جنوب چیه دوتا همکلاسی هایم هم مثل من اطلاعات خاصی نداشتن تازه کاروان پر شده بود و ما یه روزه تصمیم به گرفتن کردیم و زنگ زدیم گفتن جاخالی شده...

وای وقتی سوار اتوبوس شدم و به این فکرکردم که چندین ساعت باید تو راه باشم پشیمونی زده بود به سرم....

رفتیم جنوب به معنی واقعی کلمه بهترین جای دنیا بود درحالی که کمترین امکاناتم داشتیم

و خداروشکر که قسمتمون شد غروب شلمچه رو تجربه کردیم......معرکه بود...

نماز خوندیم رو خاک !خیلی ساده! برگشتنی از شلمچه با یکی از دوستام از کاروان عقب موندیم دوتایی پشت سر مردم راه افتادیم رفتیم تو اون راه خاکی که دوطرفش آب بود و بافانوس راه رو روشن کرده بودن روبه رو هم صفحه ی اسلاید شو گذاشته بودن که تصاویری از کربلا روش نمایش داده می شد

وااااای ناگهان مردی از پشت سرم از ته ته ته دلش فریاد زد: یا زهراااااااااااا دست مارم بگیر...... اونجا بود که بغضم شکست نفسم گرفته بود مو به تنم سیخ شد...سجده کردم رو خاک شلمچه ، دعا کردم که شهدا دوباره مارو بطلبن...اما هنوز نطلبیدن...خلاصه اومدیم تهران حجابم کامل شده بود اما چادر سرم نکردم ..میترسیدم...میترسیدم سرم کنم و بعدا بزارمش کنار

از یه طرفم دوست داشتم حجاب برتر داشته باشم...سه ماه تابستون داشتم فکر میکردم خلاصه گفتم یعنی چی این بهونه ها چیه چادر بذار شاید همین چادر جلوی بعضی از گناهان دیگه ات رو هم بگیره

یه روز قبل از اول مهر ماه سال89چادری شدم اونم کجا وقتی میخواستیم بریم بوستان نهج البلاغه......

یه روز تو تابستون امسال که میرفتم کلاس ورزش یکی از بچه ها به من و دوستم که چادری بودیم گفت:تو این تابستون تو این گرما چرا چادر میذارین شماها که بی چادر هم حجابتون کامله؟

من فقط یک جمله گفتم:ما این گرما رو دوست داریم باهاش عشق می کنیم

و او فقط با تعجب به من نگاه کرد و گفت:آهان...دوست دارین!

از وقتی از شلمچه اومدم عشقم به بی بی دوعالم حضرت فاطمه ی زهرا(س)چندین برابر شده خیلی خیلی زیاد اصلا با کلمات نمیشه بیان کرد

تو این یه سال  با افتخار، چادر، این تاج بندگی رو سرم کردم ان شاءالله خدا توفیق بده که بازم بتونم با چادرم پرچمدار اسلام باشم
***بر دهان هرچه رنگ است می کوبد رنگین کمان چادر مشکی من***  

تعداد بازدید از این مطلب: 66
موضوعات مرتبط: حجاب وعفاف , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


زن بدحجابی که به برکت یک دعامحجبه شد

مصطفی لعل شاطری: یکی از افرادی که درطی دوران زندگی خود به ذکر حوادث گوناگون پرداخته است، بی شک شهید مرتضی مطهری می باشد؛ این استاد فرهیخته علاوه بر حوادث متنوع گه گاهی نیز به ذکر خاطراتی از دوران زندگی خود همراه با همسرش پرداخته است.

یک نمونه از این ذکر خاطرات که مرحوم حاج محمد اسماعیل دولابی که از عرفای بزرگ عصر حاضر بوده، و از قول استاد مطهری نقل نموده، بدین صورت است که وی می گوید:
روزی در مشهد مقدس در منزل سید محمدحسین طهرانی این خاطره (که البته صبوری آن را در کتاب خود گنجانده است) که به کرامت می ماند را برای من اینگونه استاد مطهری نقل فرمودند:
این ماجرا مربوط می شود به زمان طاغوت، آن وقت ها عده ی قابل توجهی از بانوان تهرانی، بی حجاب بودند. همسر من هم که شخصی مذهبی و دلسوز دین بود یک مجلس روضه خوانی هفته ای برای خانم های محل، توی منزلمان راه انداخته بود. همین مجالس روضه خوانی هفتگی، ماهانه و امثال این ها بودند که درآن فضای تاریک زمان طاغوت، شعله ی چراغ دین را روشن نگاه می داشتند. در همسایگیِ ما خانواده ی بی حجابی زندگی می کردند. از قضا خانم هم به همراه دختران بی حجابش در این مجلس روضه خوانی شرکت می کردند، آن هم با یک چادر نازک بدن نمای سفید رنگ، همان چادر را هم به احترام روضه ی امام حسین (ع) و فقط در همین مجلس می پوشیدند!وچند بار همسرم با من در میان گذاشت که:

ـ حاج آقا مطهری! می دانی که همه ی خانم های شرکت کننده در این مجلس روضه خوانی محجبه اند و با لباس و چادر مشکی و موقّر توی این جلسه ی محترم، شرکت می کنن، حضور این خانم های همسایه ی بدحجاب، با این سر و وضع و با این چادرهای سفید بدن نما، به مجلس ما لطمه می زند، اگه صلاح بدنید من بِهِ آنها تذکّری بِدَهم که لااقل در این مجلس، با چادر مشکی حضور پیدا کنند؟
جواب من هم این بود که:

ـ این مجلس روضه، صاحب دارد و خودش می داند که با این ها چه کار کند. همین اندازه که این خانم های بی حجاب، با حجابی بد و نامناسب، می آیند و در این مجلس شرکت می کنند، غنیمت است. شما هم به ایشان احترام بگذارید...

کار همه ساله ی این خانواده این بود که با رسیدن عیدِ نوروز و تعطیلات 13ـ14 روزه اش، بار سفر را می بستند و راهی سواحل زیبای مازندران می شدند و در آن جا حسابی خوش می گذراندند.
آن سال هم بارندگی شدیدی در بیش تر جاهای ایران، از جمله تهران و مازندران، اتفاق افتاد و سفر این خانواده را به تأخیر انداخت، یک وقت به خودشان آمدند که تنها سه روز از تعطیلات باقی مانده و این مقدار، برای سفر به مازندران کافی نبود! چه کنیم و چه نکنیم، پس از شور و مشورت خانوادگی، به این نتیجه رسیدند که:
ـ مشهد هم برای تفریح، جای بدی نیست چون جاهای تفریحی و دیدنی و ییلاقیِ زیادی دارد، امسال را به جای مازندران، بزنیم و بریم مشهد!

وارد مشهد که می شوند، به تنها جایی که پا نمی گذارند حرم امام رضا (ع) است ولی از همه ی جاهای دیدنی و تفریحی و توریستی مشهد و حومه اش، بازدید می کنند. در آخرین روز اقامتشان، هنگامی که به طور اتفاقی از جلوی مسجد گوهرشاد عبور می کنند رو به گنبد امام رضا (ع)، دستی تکان داده، بای بایی(!) کرده و «مرسی ای» گفته(!) و راه هتل محلِّ اقامتشان را در پیش می گیرند!

شب که می شود، خانمِ خانواده در عالمِ خواب می بیند در فضایی معنوی و روحانی، در گوشه ای مؤدّبانه ای ایستاده و آقا امام رضا (ع) با عظمت و اُبُهت و معنویتی وصف ناپذیر، از جانب قبله تشریف می آورند. وقتی آن حضرت (ع) به نزدیکی این خانم می رسد، خانم خودش را جمع و جور می کند و ضمن عرض سلامی مؤدبانه، در برابر آقا تعظیم می کند. حضرت رضا (ع) نیز توجّهی به وی نموده و می فرماید:

ـ اگر دعای «یا مَن تُحَلُّ» را از حفظ بخوانی این کتاب سبزی را که در دست دارم به تو هدیه می دهم.
زن که عمراً اهل این گونه برنامه ها نبوده، عرض می کند:

ـ آقاجون! من که این دعا رو بلد نیستم، یعنی اصلاً اهل دعا نیستم!
اما آقا دستور می دهد که:
ـ بخوان!
و او بی اختیار، دعا را از اول تا آخر از حفظ می خواند! آقا امام رضا (ع) هم آن کتاب سبز را به وی هدیه می کند.
زن از شدّت شوق و هیجان، فریادی کشیده و از خواب می پرد! شوهرش هم وحشت زده از جا می جهد و با نگرانی می پرسد:
ـ ها!... چی شده؟... کابوس دیدی؟!
ـ کابوس؟ نه! کابوس کجا بوده؟! خواب شیرینی دیدم که از صدسال بیداری، ارزشمندتره!
ـ خُب اگه خواب شیرین دیدی پس واسه چی جیغ زدی؟!
و زن ماجرای رؤیای شیرینش را اشک ریزان برای شوهرش تعریف می کند. شوهر هم بی اختیار اشک می ریزد و...

وقتی به تهران برمی گردند، خانم بی حجاب، یک راست می آید منزل ما و از همسرم می پرسد:
ـ آیا دعایی به نام دعای «یا مَن تُحَلُّ» وجود داره؟
ـ البته که وجود داره! تویِ مفاتیحه.
ـ میشه لطف کنی ببینی همین جوریه که من می خونم؟
و همسرم که اصلاً گمان نمی کرد آن خانم حتی یک خط دعا از حفظ باشد، وقتی می بیند که وی دعا را از اول تا آخر، بدون غلط و بی کم و کاست می خواند بُهتَش می برد!...
و از آن روز به بعد، آن زن و دخترانش هم به حجابِ اکمل یعنی چادر مشکی رو می آورند.

تعداد بازدید از این مطلب: 51
موضوعات مرتبط: حجاب وعفاف , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


چادریک ودیعه الهی برای من بود

چادر، یک ودیعه‌ی الهی برای من بود


وقتی چادری شدم، تازه فهمیدم كه واقعاً این احساسی که به چادرم دارم، یک ودیعه الهیه.

توی یک خانواده مذهبی بزرگ شدم که پدرم هیچ وقت ما رو مجبور به پیروی از عقاید مذهبیش نمی‌کرد، اما با رفتار درستش، ما رو نسبت به خیلی از آن عقاید، علاقه‌مند کرده بود؛ به طوری که داوطلبانه آن‌ها را بپذیریم. یکی از این عقاید، حجاب بود. هر چند که پدرم همیشه چادر رو خیلی دوست داشت، ولی هیچ‌وقت هیچ‌کدوممون رو مجبور به پوشیدن اون نکرد، برای همین توی خانواده ما، هر کس هر وقت كه خواسته چادر پوشیده و هر وقت هم نخواسته نپوشیده.

اما ماجرای من و چادرم:

اولین خاطره‌ای که از چادر دارم، مربوط به روز اولی هست که رفته بودم راهنمایی. دم در مدرسه جلوم رو گرفتن! چون چادر نداشتم، اجازه ندادن كه برم تو. منم برگشتم خونه و چادر یکی از خواهرهام رو پوشیدم و رفتم. الان حس می‌کنم برای همین بود که تا آخر دبیرستان که چادر اجباری بود، من به جای اینکه به مزایای چادر فکر کنم و خودم رو قانع به پوشیدنش کنم، همش می‌خواستم به خودم و اطرافیانم ثابت کنم که برای یک حجاب کامل، نیازی به چادر نیست و بدون چادر هم میشه حجاب کامل داشت. پس چرا وقتی چیزی واجب نیست، باید سختی‌هاش رو تحمل کنم؟

مخصوصاً اینکه دختر خیلی شلوغ و پرجنب و جوشی هم هستم و همیشه فکر می‌کردم كه امکان نداره بتونم با چادر روی صندلی آروم بشینم. برای همین بعد از تموم شدن دبیرستان و قبل از دانشگاه، چادرم رو برداشتم و تازه بعد از اون بود که افتادم به فکر اینکه چادر پوشیدن هم میتونه انتخاب خوبی باشه.

کل چهار سال دانشگاه رو درگیر این موضوع بودم. مخصوصاً چون رشته‌ام هم عمران بود و توی خیلی از کلاس‌های عملی، چادر پوشیدن واقعاً سخت بود، یک نکته منفی هم به این حس دامن می‌زد. مثلاً دوستم چون چادری بود می‌گفت: من همیشه چادر می‌پوشم، حالا نمی تونم جلوی پسرها، بدون چادر خیلی فعالیت کنم و به این بهونه، کارهاش رو می‌انداخت گردن ما مانتویی‌ها؛ و این مسئله، این ذهنیت منفی رو توی ذهن من ایجاد می‌کرد که چادر باعث تنبلی میشه و جلوی فعالیت رو میگیره...

یک دوستی داشتم که بدون اینکه چادرش رو برداره، همه کارهای كلاس‌های عملی دانشگاه رو خودش انجام می‌داد و از همه، حتی از پسرها هم کارش سریع‌تر و بهتر بود. می‌خوام بگم كه چقدر رفتار آدم‌های چادری مهمه، این دوست من، خیلی‌ها رو تحت تأثیر دین و حجابش قرار داد.

البته یک دوستی هم داشتم که بدون اینکه چادرش رو برداره، همه کارهاش رو خودش انجام می‌داد و از همه، حتی از پسرها هم کارش سریع‌تر و بهتر بود (با این 2 تا مثال خواستم بگم كه چقدر رفتار آدم‌های چادری مهمه، مثلاً اون دوست دومم، خیلی‌ها رو تحت تأثیر دین و حجابش قرار داد) از همون سال‌های دانشگاه، میل به چادری شدنم قوی‌تر شده بود، چون من آدم بی‌تفاوتی نبودم و حجاب برام مهم بود. برای همین، وقتی مانتویی بودم، نمی‌تونستم اونطور که دوست داشتم لباس‌های رنگی و تنگ یا کوتاه یا... بپوشم و همیشه خودم رو مقید می‌کردم كه لباس‌هایی بپوشم که جلب توجه نکنه؛ و خب اون لباس‌ها رو دوست نداشتم، ضمن اینکه می‌دونستم همونطور که من که باحجاب بودم امنیت بیشتری تو جامعه دارم، اگه چادری بشم، امنیتم بیشتر هم میشه (که شده).

به اضافه همه‌ی این‌ها، افرادی هم که من رو می‌شناختن، تعجب می‌کردن و می‌گفتن: باورمون نمیشه كه تو چادری نباشی! یکی از دوستام می‌گفت: من هر وقت تو رو می‌بینم، حس می‌کنم چادرت رو درآوردی و گذاشتی توی کیفت. اصلاً نمیتونم باور کنم كه تو چادری نیستی! و همین حرف‌ها هم خیلی انگیزه‌ام رو برای چادر پوشیدن بیشتر می‌کرد؛ اما همیشه به یک دلیلی، عقب می‌انداختم. مثلاً اون موقع می‌گفتم كه الان اگه چادری بشم، همه میپرسن چرا چادری شدی و خب واقعاً حوصله جواب دادن به این سوال رو برای کسانی که می‌دونستم اصلاً سر در نمیارن نداشتم، یا اینکه با چادر چه جوری برم پای تخته؟ و یا بهانه‌های دیگه. وقتی دانشگاه تموم شد، به مادرم گفتم كه برام چادر بدوزین، ولی بازم عقب می‌انداختمش، انگار می‌ترسیدم که نتونم دووم بیارم و اصلاً دوست نداشتم که بعد از چادری شدن، چادرم رو بردارم. چون بدتر از هرچیزی، این یک تبلیغ منفی برای چادر بود.

تا اینکه یک بار توی یک برنامه، یک خارجی تازه مسلمان شده رو نشون دادن که بعد از اینکه با اسلام آشنا شده بود، با حجاب شده بود؛ نماز می‌خوند؛ همه دستورات اسلام رو اجرا می‌کرد، ولی مسلمان شدنش رو هی عقب می‌انداخت. می‌گفت شاید نتونم، آمادگیش رو ندارم. بعد دوست مسلمانش بهش گفت: الان دلیل مسلمان نشدنت چیه؟ اونم دلیل خاصی نداشت و دوستش گفت: پس با من بگو و شهادتین رو ادا کرد. این دقیقاً مشکل من بود، منم فقط باید شروع می‌کردم.

روز بعد، چادر رو پوشیدم و دیگه بر نداشتم. حالا فهمیدم که بیشتر اون القائات، شیطانی و بی‌دلیل بود. همه اطرافیانم، راحت این قضیه رو پذیرفتن. روی نیمکت و تو کلاس نشستن، چندان سخت نیست و مهم‌تر از همه، هر لباسی که دوست دارم بدون نگرانی می‌پوشم و امنیتم هم خیلی بیشتر شده، چون بر خلاف چیزی که خیلی‌ها فکر می‌کنن، آدم‌ها و مخصوصاً مردها (به جز یک اقلیت خاص) با هر عقیده‌ای، برای خانم‌های باحجاب و چادری که به چادرشون اعتقاد دارن (و این اعتقاد کاملاً از رفتار آدم‌ها قابل تشخیصه) احترام خاصی قائلند.

بعد این قضیه، یک چیز مهمی رو فهمیدم. اگه آدم بدونه چرا یک کاری رو انجام میده، هر چند هم که سخت باشه، به نظرش آسون میاد؛ ولی اگه آدم ندونه چرا یک کاری رو انجام میده، هر چقدر هم ساده باشه، براش سخته.

یک نکته جالب، من چادرم رو خیلی دوست دارم یعنی خود چادرم رو فی نفسه، وقتی کثیف یا چروک میشه، براش ناراحت میشم. راستش روم نمی‌شد این رو به کسی بگم. فکر می‌کردم مسخره است، تا اینکه یکی از دوستام -که یک بار ازم پرسیده بود تو که همیشه تو مسایل دینی دنبال بهترینی (این رو خودم بهش گفته بودم) پس چرا چادر نداری؟- وقتی چادری شدم، بهم گفت: اون موقع به خودم گفتم هنوز عشق چادر تو دلت نیفتاده و من تازه فهمیدم كه واقعاً این احساسی که به چادرم دارم، یک ودیعه الهیه. جالب اینجاست که اون چادری رو که قبلاً داشتم و یک جاهایی می‌پوشیدم دوست ندارم؛ فقط چادری رو که بعد از چادری شدنم دوختم خیلی دوست دارم. تبیان

تعداد بازدید از این مطلب: 68
موضوعات مرتبط: حجاب وعفاف , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


علل بدحجابی
 
علل بدحجابی
علل بد حجابی عبارتند از:

1-دوری از یاد خدا
یکی از راه هایی که سبب تقویت و تثبیت ایمان می شود و سیر قلبی انسان را به سوی معبودش سرعت می بخشد، ذکر است. ذکر به معنای یادآوری (حضور معنی در نفس)، در مقابل نسیان و غفلت آمده است. خداوند پیامبرش را «مُذَکِّر» یعنی تذکردهنده لقب داده است: «اِنَّما انت مُذَکِّرٌ، لَستَ علیهم بِمُصَیطِر»1.)

انسان در ذات خود مشتاق ارتباط با خداست. برای همین است که از یاد و انس با او لذت می برد، ولی گاهی به غفلت یا فراموشی مبتلا می شود که نیاز به یادآوری دارد.

بی حجابی نتیجه غفلت از یاد خداست وغفلت ازیاد خدا همراه شدن با شیطان است «وَ مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطانًا فَهُوَ لَهُ قَرینٌ؛(2) هر آن که از یاد خدا روی گرداند شیطان همراه او خواهد شد».

اگر در جامعه ای یادخدا کمرنگ بشودآن جامعه راحت تن به گناه وعصیان می دهدوافراد آن جامعه در مقابل گناه سست میشوند وشیطان دل آنها را تسخیر خود میکند وفرقی برای آن شخص نمی کند که با بدن عریان بیرون بیاید یا اینکه بدحجاب باشد چون او همراه وهمنوا با شیطان است خداوند در قرآن کریم سوره حشر می فرماید :ولا تکونو کالذین نسواالله(3)

((واز کسانی نباشید که به کلی خدا رافراموش کردند ))

هرکسی که خدا رافراموش کند چندعلائم دارد 1- انساهم انفسهم خود فراموش می شود برای اوتفاوتی نمی کند با ابن زیاد باشد یا دنبال عمربن سعد حضرت ((امام خمینی (ره) در تفسیر این آیه می فرماید اگر کسی خدا را فراموش کرد خدا اورا به خودش واگذار میکند )) در صبح عاشورا حسین بن على علیه السلام اولین خطبه ای که خواند این بود استحوذ علیکم الشیطان فانسکم ذکرالله(4)

حضرت تسخیر شدن قلبها بوسیله شیطان ورویارویی با اورا دوری از یادخدا معرفی می کند ولذا کسی که خدا را فراموش کند نور امام رانمی بیند نور دین را نمی بیند و گناه برای او به منزله عسل می ماند شیرینی گناه در دل او رسوخ میکند بی حجابی برای او فرهنگ میشود و چون ذکر خدا را فراموش کرده ونور خدا را نمی بیند اگر در جامعه زمان حسین بن علی (ع) 30هزار جمعیت با آن حضرت روبروشدندوپسر پیغمبر را یاری نکردند وخود حضرت وفرزندان ویاران باوفایش رابه شهادت واسارت کشیدند چیزی جز دوری از یاد خدا نبود 2-ارتباطش با قرآن اندک است3- نماز را با کسالت می خواند4- تعجیل برای گناه می کند یسارعون فی الاثم والعدوان (5)و.....5- حق پذیر نیستد

2- بی غیرتی مردان

از علل اصلی بدحجابی در جامعه بی غیرتی مردان در جامعه است بی غیرتی عبارت است کوتاهی در محافظت ازدین وعرض وناموس که یکی از صفات خبیثه انسان است وبه گونه ای است که انسان اگر غیرت نداشته باشد دین نداردومرد باید به مهم اهتمام شدید ورزد واز مسائلی که امنیت خانواده را مخدوش می سازد دور نگه دارد مرد در خانه به عنوان ستون وقوام خانواده می باشدیکی از مهمترین وظایف مرد در حیطه قوّامیت، حفظ امنیت اخلاقی خانواده است. همسر و فرزندی که نتواند در هجمه نگاههای تند و اغراض شوم دیگران به شوهر و یا پدرش پناه ببرد جداره مصونیتش نازک و شکننده خواهد شد. جداره ای که حفظ پوشش و رفتار مناسب از یکسو و محفوظ داشته شدن از اغراض شوم از سویی دیگر، ان را مستحکمتر میسازد

موسیقی و لهو و لعب نیز از عوامل مهم بی غیرتی است به گونه ای که در خانه ای که موسیقی نواخته یا شنیده شود غیرت از آنجا رخت برمی‌بندد.
امام صادق علیه السلام فرمودند: هنگامی که چهل روز در خانه ای موسیقی نواخته یا شنیده شود شیطانی که قفندر نام دارد اعضایش را به اعضای صاحب خانه می‌مالد و در آن می دمد تا او را بی غیرت می‌کند تا آنجا که حتی اگر به زن و فرزندش تجاوز و یا نیت سوئی صورت گیرد از خود غیرتی عیان نخواهد ساخت (6)

. انسان این حالت را دارد که هر چه بیشتر در گرداب شهوات شخصی فرو رود و عفاف و تقوا و اراده اخلاقی را از کف بدهد، احساس غیرت در وجودش ناتوان می گردد. شهوت پرستان از اینکه همسران آنها مورد استفاده های دیگران قرار بگیرند رنج نمی برند و احیاناً لذت می برند و از چنین کارهایی دفاع می کنند.

برعکس، افرادی که با خودخواهی ها و شهوات نفسانی مبارزه می کنند و ریشه های حرص و آز و طمع و ماده پرستی را در وجود خود نابود می کنند و به تمام معنی انسان و انساندوست می گردند و خود را وقف خدمت به خلق می کنند و حس خدمت به نوع در آنان بیدار می شود، چنین اشخاصی غیورتر و نسبت به همسران خود حساستر می گردند. اینگونه افراد حتی نسبت به ناموس دیگران نیز حساس می گردند. یعنی وجدانشان اجازه نمی دهد که ناموس اجتماع مورد تجاوز قرار گیرد(7).

حضرت امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) به مردم عراق فرمود:"شنیده‌ام که زنان شما در راه‌ها و بازارها با مردان نامحرم به گفتگو می‌پردازند و شانه به شانه یکدیگر راه می‌روند!آیا حیا نمی‌کنید!".[ملا احمد نراقی، معراج السعاده، ص 163 )حال چه باید گفت در مورد اتفاقاتی که در جامعه بشری به وقوع پیوسته است و گروههایی با نامها و عناوین فریبنده همچون فمنیسم و دفاع از حقوق زنان، خانمها و نوامیس مردم را به انواع حیله­ها و ترفندها به انظار عمومی فراخوانده آنها را در میان مردان و جامعه­ای مسموم رها می­کنند تا دستان پلید عده­ای سودجو یا هوسران یا افرادی جاهل و غافل به بهره کشی از این مخلوقات لطیف و وزنه­های مؤثر اجتماع پرداخته، کیان خانواده را سست کنند و با شعارهای پوچ و دهان پُرکن، آبرو و حیثیت و قداست آنها را به باد اشتباهات خود دهند و گاهی با دادن اعلامیه­ها و بیانیه­هایی سعی در موجه جلوه دادن چهرۀ زشت و سودجوی خود برآیند؛ از وجدانهای بیدار که به غبار ندانم کاریها آلوده نشده­اند می­پرسیم آیا این امور با تعالیم اسلامی که زن را ریحانه حساب می­کند نه پهلوان]، سازگار است؟

3-عقده های روحی – روانی:

عقده های روحی – روانی یكی دیگر از عوامل بی حجابی زنان در جامعه می باشد . برخی از انسان ها در زندگی خود به نوعی كمبود عاطفی و شخصیتی دچار می شوند كه ممكن است از این موضوع بی اطلاع باشند و سعی دارند از راه های مختلف آنها را بر طرف كنند و خود را اشباع نمایند.كمبودهای عاطفی و شخصیتی می تواند دلایل متعددی داشته باشد . برخی از این كمبود ها ممكن است در كودكی از طرف والدین ایجاد شود و برخی دیگر می تواند در نوجوانی و جوانی از طرف اولیاء و مربیان جامعه ایجاد گردد . به هر حال دچار شدن به این گونه كمبودها می تواند عواقب بدی داشته باشد تا جایی كه انسان را تا مرز ورشكستگی درونی و باطنی پیش می برد.افرادی كه به این گونه بیماری و عقده روانی مبتلا می شوند ، سعی دارند با استفاده از شیوه های غیر عاقلانه و غیر منطقی آن را جبران كنند و در میان مردم جایگاهی برای خود دست و پا كنند ؛ چرا كه انسان دوست دارد همواره در میان مردم از جایگاه ویژه ای برخوردار باشد و برای نیل به این هدف از دو راه استفاده می كند:

1- از راه های درست و منطقی همچون تحصیل علم ، ایمان ، تقوا ، فضایل اخلاقی و مكارم انسانی .

2- از راه های نا درست همچون بی حجابی وبدحجابی وبه روشهای گوناگون خود را نمایان ساختن تا زمانی که دیگران اورا در اجتماع بپسندندورضایت شخص حاصل شود.

در این آیه، علت اینکه کفار نماز را به مسخره می­گرفتند، سبکسری و نادانی آنها بیان شده؛ چون آنان به اعمال دینی و عبادت حقیقی نمی­توانند بنگرند و فواید آن را که انسان را به خدای متعال نزدیک کرده و تحصیل سعادت دنیوی و اخروی بوده، درک کنند. دومین آیه­ای که در این زمینه قابل استدلال است، مربوط به جریان حضرت موسی و ذبح گاو بنی­اسرائیل است که آنها این امر الهی را تمسخر می­دانستند:

«وَ إِذْ قالَ مُوسى‏ لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ یأْمُرُكُمْ أَنْ­تَذْبَحُوا بَقَرَةً قالُوا أَتَتَّخِذُنا هُزُواً قالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ­أَكُونَ مِنَ­الْجاهِلینَ»[9]

«و (به یاد آورید) هنگامى را كه موسى به قوم خود گفت: خداوند به شما دستور مى‏دهد ماده گاوى را ذبح كنید (و قطعه‏اى از بدن آن را به مقتولى كه قاتل او شناخته نشده بزنید، تا زنده شود و قاتل خویش را معرفى كند و غوغا خاموش گردد.) گفتند: آیا ما را مسخره مى‏كنى؟ (موسى) گفت: به خدا پناه مى‏برم از اینكه از جاهلان باشم!»

این آیه نشان می­دهد که استهزا نمودن و مسخره كردن، كار افراد نادان و جاهل است که پیامبران الهی هرگز نادان و جاهل نبودند‏..به بازى گرفتن دیگران كار مردم پست و نادانان است؛ کسانی که جهل وجود آنان را فرا گرفته و موجب تمسخر دیگران شده که در حقیقت، جهالت به ارزش و مقام انسانیت دارند که نه به خود ارزش قائلند و نه به دیگران و در واقع به مقام انسانى احترام نمی­گذارند.

از جمله صفاتی که می­توان از قرآن برای جاهلان اخذ کرد، ناتوانی در برابر وسوسه­های شیطانی و شهوات است:

«قالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَی مِمَّا یدْعُونَنی‏ إِلَیهِ وَ إِلاَّ تَصْرِفْ عَنِّی كَیدَهُنَّ أَصْبُ إِلَیهِنَّ وَ أَكُنْ مِنَ­الْجاهِلینَ»10

«(یوسف) گفت: پروردگارا! زندان نزد من محبوبتر است از آنچه اینها مرا بسوى آن مى‏خوانند! و اگر مكر و نیرنگ آنها را از من باز نگردانى، بسوى آنان متمایل خواهم شد و از جاهلان خواهم بود!»

آیه بیان­گر اینست که کار زشت و گناه در محضر خداوند از کسانی سر می­زند که در جهل به سر می­برند؛ کسانی که از حقوق و حدود الهی غافلند؛

قلمرو شیطان در وجود بشر محدود است به نفوذ در اندیشه او، نه تن و بدن او. نفوذ شیطان در اندیشه بشر نیز منحصر است به حد وسوسه کردن و خیال یک امر باطلی را در نظر او جلوه دادن. قرآن کریم این معانی را با تعبیرهای تزیین، تسویل، وسوسه و امثال اینها بیان می کند. اما اینکه چیزی را در نظام جهان بیافریند و یا اینکه تسلط تکوینی بر بشر داشته باشد؛ یعنی به شکل یک قدرت قاهره بتواند بر وجود بشر مسلط شود و بتواند او را بر کار بد اجبار و الزام نماید، از حوزه قدرت شیطان خارج است. لذا شیطان انسان را به کاری اجبار نمی کند بلکه بشر را دعوت وسپس وسوسه می کندهر چه هست وسوسه است و دعوت است و تزیین و تسویل است.

خداوند درقرآن می فرماید : «یا ایها الذین امنوا لا تتبعوا خطوات الشیطان و من یتبع خطوات الشیطان فانه یأمر بالفحشاء و المنکر(11)»؛ ای کسانی که ایمان آورده اید از گام های شیطان پیروی نکنید. هر کس پیرو گام های شیطان شود (گمراهش می سازد زیرا) او به فحشا و منکر فرمان می دهد و اگر فضل و رحمت الهی بر شما نبود هرگز احدی از شما پاک نمی شد، ولی خداوند هر که را بخواهد تزکیه می کند و خدا شنوای داناست.» انسان باید در هر حال از شیطان غافل نباشد ومتوجه آفات وخطرات در پیش روی خود باشد وگام به گام شیطان حرکت نکند کسی که در جامعه بی حجابی یا بدحجابی انجام میدهد از شیطان پیروی نموده وپشت سر اوحرکت میکند و در نهایت شخص را به فساد وفحشا فرمان می دهد مگر فضل ورحمت الهی شامل حال آن شخص شود انسان در هر سنی شیطان اورا دعوت به بدی وکار زشت می کند ولی در سنین جوانی بیشتر است تنها راه نجات از این وسوسه ها فقط تقوا است تقوا باعث دوری از گناه می شود.

لقمه حرام :

. خوردن لقمه حرام برافکار ،عقاید واعمل انسان تاثیر بسزایی دارد وراه سعادت وخیرورستگاری رابراومی بندد وچنان انسان در اثر لقمه حرام می لغزد که مانع پندپذیری از سوی بهترین افراد می شود وخویش را سرسپرده شیطان می کند .چشم ودل وگوش واندیشه آدمی را در مقابل حقیقت می بندد.

از نگاه دین اسلام و عقل سلیمِ آدمی، دوری نکردن از مال حرام در نیازهای مادّی زندگی مورد نکوهش بوده است، و اثرات سوئی بر جان و دل انسان گذاشته و بسیاری از گناهان، ریشه در آلودگی روح آدمی دارد و لقمه حرام مثل آب آلوده که جسم را بیمار می‌سازد جان آدمی را آلوده می‌کند

قرآن کریم می فرماید: وَلاَ تَأْكُلُواْ أَمْوَالَكُم بَیْنَكُم بِالْبَاطِلِ وَتُدْلُواْ بِهَا إِلَى الْحُكَّامِ لِتَأْكُلُواْ فَرِیقًا مِّنْ أَمْوَالِ النَّاسِ بِالإِثْمِ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ(12)

«و اموال یکدیگر را به باطل (و ناحق) در میان خود نخورید! و براى خوردن بخشى از اموال مردم به گناه، (قسمتى از) آن را (به عنوان رشوه) به قضات ندهید، در حالى که مى‏دانید این کار، گناه وحرام است

لقمه حرام در اعمل ورفتار آدمیان به صورتهای متفاوتی بروز می نماید وبی حجابی وبدحجابی در جامعه یکی از نشانه های لقمه حرام است لقمه حرام آنچنان در زندگی او رسوخ نموده است که با دلایل واهی مانع رسیدن حق وحقیقت دراندیشه اومی شود.

آنانی که به دستور یزید به جنگ امام حسین (ع) برخاستند، به «حرام خواری» آلوده بودند.این حرام خواری، چشم ودل واندیشه ی آنان را در هم نوردیده ونقش حقیقت وصداقت را ازذهنشان زدوده بود. امام حسین (ع) در روز عاشورا كوشید تا با نصیحت وموعظه، لشكر عبیدالله بن زیاد را از زشتكاری شان آگاه كند واز ادامه ی راهی كه در آن لغزیده اند، باز دارد؛ اما آنان با غوغا و جنجال، مانع رسیدن صدای امام (ع) به گوش خود شدند. امام رو به آنان كرد وفرمود:» ادعوكم الی سبیل الرشاد فمن اطاعنی كان من المرشدین ومن عصانی كان من المهلكین و كلكم عاص لامری غیر مستمع قولی فقد ملئت بطونكم من الحرام وطبع علی قلوبكم ویلكم الا تنصتون الا تسمعون(13

شما را به راه رشد فرا می خوانم؛ هر كه اطاعتم كند، رستگار است وهر كه نافرمانی ام كند، در زمره ی هلاك شدگان قرار می گیرد. همه ی شما فرمان مرا سرپیچی می كنید، به سخنم گوش فرا نمی دهید؛ البته (حق دارید، چرا كه) شكم هایتان ازحرام پر شده است، درنتیجه خداوند بردل های شما مهر زده است (و هرگز حقایق رادرك نمی كنید) . شما چرا ساكت نمی شوید، چرا گوش نمی دهید ونمی شنوید؟ بنابراین لقمه حرام در زندگی انسان بسیار موثر است وباعث قساوت قلب وسیاهی دل می شود وکسی که قسی القلب ودلش سیاه شد مرتکب گناه می شود .

1) غاشیه: 22 و 23

2) (زخرف: 36

3) سوره حشر- آیه 19

(4)-مقتل مقرم / ۲۲۷ - ۲۲۸ و مقتل خوارزمى ۱ / ۲۵۳

(5)-مائده آیه 62

(6) (وسائل الشیعه (دوره 30 جلدی)، ج 17، ص 313

(7) ( شهید مطهری برگرفته از کتاب حجاب)

(8) مائده/58

(9) بقرة/67

(10) یوسف/33

(11) آیه 21 از سوره نور

(12) بقره، 188

(13) بحارالانوار، ج45، ص1

تعداد بازدید از این مطلب: 83
موضوعات مرتبط: حجاب وعفاف , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


ارواح خبیثه
ارواح خبیثه!

همه حتی غربی‌ها معترفند، نژادپرستی با تفکر صهیونیسم عجین شده است. جنایات تکان‌دهنده صهیونیست‌ها در غزه، صبرا، شتیلا یا محاصره ناجوانمردانه و 8 ساله غزه، چیزی کمتر از جنایت‌های داعش ندارد.

 

به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری فارس «کیهان» در ستون «یادداشت روز» خود به قلم «جعفر بلوری» نوشت:

شباهت‌های موجود در منطق رژیم صهیونیستی و تروریست‌های تکفیری (طالبان، داعش، القاعده و النصره و...) گاهی آنقدر زیاد و عملکردهای این دو  آنقدر شبیه به هم می‌شود که تشخیص آنها از یکدیگر حقیقتا سخت می‌شود. چنین شباهت‌های کم‌نظیری انسان را ناخودآگاه به یاد جمله معروف «یک روح در دو بدن» می‌اندازد. یافتن شواهد و قرائن برای اثبات این ادعا نیز کار زیاد سختی نیست. اظهارات، گزارش‌ها و خبرهایی که هراز چندگاهی از سوی رسانه‌ها و حتی مقامات صهیونیستی، آمریکایی یا سازمان ملل منتشر می‌شود، باور چنین ادعایی را راحت‌تر می‌کند. در این باره گفتنی‌هایی هست؛
1- گروه‌های تکفیری، روش خاص خود  را دارند. در منطق تکفیری‌های بی‌منطق، هر جنبنده‌ای مهدورالدم است مگر اینکه آنها تشخیص دهند که نیست. تکفیری‌ها پیرو  نوعی عقاید خاص شیطانی شبیه به «عقاید نژادپرستانه» هستند و با این عینک، به امور می‌نگرند. به اعتقاد این عده، تمام انسان‌ها، غیرخودی‌هایی هستند که حق حیات ندارند! تروریست‌های تکفیری، نه در کلام بلکه در عمل این عقاید را نشان می‌دهند. بسیاری از اعدام‌های وحشیانه و جنایت‌های تکان‌دهنده آنها نیز ریشه در همین اعتقادات عجیب «نژادپرست‌گونه» دارد.
 رژیم صهیونیستی نیز با کمی بالا و پایین، در حرف و عمل نشان داده، پیرو عقاید تقریبا مشابهی است. همه حتی غربی‌ها معترفند، نژادپرستی با تفکر صهیونیسم عجین شده است. جنایات تکان‌دهنده صهیونیست‌ها در غزه، صبرا، شتیلا یا محاصره ناجوانمردانه و 8 ساله غزه، چیزی کمتر از جنایت‌های داعش ندارد؛ دارد؟! صهیونیست‌های کودک‌کش با ارتکاب چنین جنایات وحشیانه‌ای عملا نشان داده‌اند، چیزی از تکفیری‌های آدم‌خوار کم ندارند. تک‌تک بندهای لایحه «کشور یهود» که چندی پیش از سوی کابینه نتانیاهو تصویب شد نیز به خوبی  وجود چنین منطقی را در روح خبیث صهیونیست‌ها عیان کرد.
این لایحه به قدری نژادپرستانه تنظیم شده که حتی، انتقاد تند برخی صهیونیست‌های دوآتشه مثل تزیپی لیونی را نیز به دنبال داشته است. طبق این لایحه، زبان غیریهودی از لیست زبان‌های رسمی حذف، شهروندی اعراب سلب و تمام افراد حتی اعراب، براساس قوانین یهودی (بخوانید صهیونیستی) مجازات می‌شوند!
براساس این لایحه، «فقط» یهودی‌ها حق داشتن حیات راحت را دارند و بقیه (مسیحی‌ها، مسلمانان و ...) شهروند درجه دوم و پایین‌تر محسوب شده و صهیونیست‌ها می‌توانند با آنها مثل یک انسان برخورد نکنند! درست مثل برخوردی که رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی از سال 1948 با سیاهان این کشور داشت. در حالی که «اقلیت سفیدپوستان» از بالاترین استاندارد زندگی قاره آفریقا -که برابر با سطح زندگی در کشورهای غربی جهان اول بود- برخوردار بودند، «اکثریت سیاه‌پوستان» از لحاظ هرگونه استانداردی همچون درآمد، تحصیل و حتی ورود به ادارات دولتی مورد تبعیض شدید قرار داشتند. دولت برآمده از آپارتاید که ریشه آن از سوی انگلیسی‌ها بنیانگذاری شد، میان یک سیاه‌پوست، هندی و یا رنگین‌پوست آفریقای جنوبی به مانند مردم کشورهایی همچون غنا و تانزانیا فرقی قائل نبود و با تمامی آنها به عنوان «شهروند درجه آخر» رفتار می‌کرد! مشابه این رفتارها را این روزها می‌توان در آمریکا و در برخورد پلیس نژادپرست این کشور با سیاهان نیز مشاهده کرد.
گزارش‌های متعددی که از مناطق تحت تصرف تکفیری‌ها در عراق و سوریه منتشر شده نشان می‌دهد، آنها نیز قوانین مشابهی برای اداره امور تصویب و به اجرا گذاشته‌اند. در قوانین من‌درآوردی داعش که به اصطلاح با نام «شریعت» تبلیغ می‌شود، با غیرتکفیری‌ها (و گاهی حتی با خود تکفیری‌ها) مثل انسان برخورد نمی‌شود و در بهترین حالت ممکن، با آنها به عنوان شهروندان درجه آخر رفتار می‌شود.
2- استفاده از تاکتیک وحشت، یکی دیگر از اشتراکات موجود بین این دو -رژیم صهیونیستی و تکفیری‌ها- است. تکفیری‌ها با استفاده از این روش اولا سعی می‌کنند ضعف و ناتوانی‌های خود را بپوشانند و ثانیا به دنبال کشتن روحیه حریف هستند. این گروه تروریستی پیشروی‌های اولیه خود در عراق را نیز مرهون استفاده از همین تاکتیک بود نه قدرت. داعش بسیاری از روستاهای تحت اشغال خود را به همین شکل به چنگ آورد؛ یعنی وقتی وارد این مناطق می‌شد، با خانه‌های خالی از سکنه مواجه می‌گردید! انتشار تصاویر وحشتناک از بریدن سر زنان و کودکان، تکه تکه کردن افراد، به صلیب کشاندن اجساد، آتش زدن اسرا، استفاده از سلاح‌های شیمیایی و گازهای کشنده و... همه و همه در همین راستا صورت می‌گیرد. یعنی ایجاد رعب و وحشت برای پیشروی در اهداف.
رژیم صهیونیستی اما، همین تاکتیک را به شکلی مدرن‌تر و صد البته گسترده‌تر به کار می‌گیرد. استفاده از سلاح‌های غیرمتعارف مثل بمب‌های فسفری یا میخی، شکستن دست‌های نوجوانان فلسطینی با سنگ، ریختن بیش از 10هزار تن بمب بر سر بی‌دفاع‌ترین مردم در متمرکزترین نقطه جهان به لحاظ جمعیت،  هدف قراردادن عمدی مدارس مملو از دانش‌آموزان (حتی مدارس سازمان ملل)، و... تنها گوشه کوچکی از جنایات بزرگ صهیونیست‌هاست که در چارچوب همین تاکتیک وحشت صورت گرفته‌اند. این گونه وحشیگری‌ها البته، می‌تواند نتیجه وحشت نیز باشد!
3- شباهت جالب دیگر به خاستگاه فکری و جغرافیایی این دو باز می‌گردد. هم رژیم صهیونیستی و هم تکفیری‌ها از داشتن مرزهای رسمی و بین‌المللی، هویت و قانون اساسی محروم و در یک کلام، متشکل از گروه‌هایی مزدور از گوشه و کنار جهانند که به امید تشکیل «سرزمین موعود» در حال اشغالگری و جنایتند.
4- همکاری‌های نزدیک بین رژیم صهیونیستی با تروریست‌های تکفیری، سوای اینکه می‌تواند حاصل مواجهه این دو با دشمنی مشترک باشد، می‌تواند نتیجه همین شباهت‌های مبنایی نیز باشد. به قول روان‌شناسان، «شباهت‌های فردی از عوامل مهم و تاثیرگذار در نزدیکی افراد به هم می‌باشند و انسان‌ها اغلب عاشق افرادی می‌شوند که در زمینه‌های مختلف فکری، ارزشی، نگرشی، اعتقادی، مذهبی، ذهنی و ...با آنها همسانی و تشابه داشته باشند.»
وجود همکاری بین این دو، حقیقتی است که حتی سازمان ملل هم در گزارش تازه خود به آن اذعان کرده است. در مجموعه‌ گزارشهای ارائه شده به شورای امنیت توسط نیروی ناظر سازمان ملل، مواردی ذکر شده که نشان می‌دهد در حد فاصل مارس 2013 تا دسامبر 2014م، رژیم صهیونیستی با تروریست‌های تکفیری در بلندیهای جولان همکاری کرده است. طبق این گزارش، رژیم صهیونیستی بین گروه‌های نظامی و شبه‌نظامی که علیه دولت سوریه می‌جنگند از جمله ارتش آزاد، النصره یا داعش تفاوتی قایل نشده و به آنها کمک می‌کند. سازمان ملل گزارش داده است که مخالفان دولت بشار اسد به طور پراکنده در خط آتش‌بس در مجاورت محل نیروهای سازمان ملل با نیروهای نظامی رژیم صهیونیستی در تعامل بوده‌اند. ( بند 6 گزارش 4 دسامبر 2013 تا 10 مارس 2014)
معالجه تروریست‌های تکفیری در بیمارستان‌های رژیم صهیونیستی، اظهارات متقابل مقامات دو طرف در خصوص اینکه، هیچ یک قصد جنگ با دیگری را ندارند، حمایت‌های نظامی، مالی و لجستیکی از تکفیری‌ها و ... همه و همه نشانه‌های اظهر من الشمسی هستند که فریاد می‌زنند، تکفیری‌ها و صهیونیست‌ها یک روح هستند در دو بدن؛ البته از نوع خبیث آن!

تعداد بازدید از این مطلب: 70
موضوعات مرتبط: تحلیل روز , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0



عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود