رمز موفقيت در زندگي
مرجع سخنرانی ها و آثاراستاد علی اکبر داراب کلائی
استاد علی اکبر داراب کلائی ، دارابکلاء شهر ساری متولدشدند ایشان در سن 17 سالگی وارد حوزه شدند . و برای ادامه تحصیل به شهر مشهد مقدس عزیمت نموده و دروس حوزه را تا سطح خارج در حوزه علمیه این شهر ادامه دادند .درحال حاضرساکن تهران میباشند که در زمینه خانواده و سبک زندگی و مسائل روز مقالات متعددی به رشته تحریر درآورده است. برای کسب اطلاع بیشتر به قسمت زندگینامه مراجعه فرمایید.

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان سایت تحلیلی-سیاسی-اجتماعی-فرهنگی و آدرس dalel.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 239
بازدید دیروز : 31
بازدید هفته : 239
بازدید ماه : 455
بازدید کل : 10258
تعداد مطالب : 302
تعداد نظرات : 9
تعداد آنلاین : 1

 ابزارهای زیبا سازی برای سایت و وبلاگ گالری تصاویر سوسا وب تولز





در اين وبلاگ
در كل اينترنت


تعبیر خواب آنلاین


استخاره آنلاین با قرآن کریم


آمار مطالب

کل مطالب : 302
کل نظرات : 9

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 239
باردید دیروز : 31
بازدید هفته : 239
بازدید ماه : 455
بازدید سال : 1360
بازدید کلی : 10258
رمز موفقيت در زندگي

رمز موفقيت در زندگي

رمز موفقيت انسان در چيست؟

يكى از سؤال‏هاى اساسى كه براى هر فردى مطرح است اين است كه موفقيت چيست و چگونه مى‏توان به آن رسيد. اين سؤال همگانى بوده و براى نوع انسان‏هاى خردمند مطرح است. براى موفقيت، در كتاب‏ها و مقالاتى كه در اين‏باره به نگارش درآمده‏اند، راه‏هاى متعددى بيان گرديده است كه برخى از آنها با مبانى دينى و اعتقادى ما سازگارى ندارد. اين نوشتار مى‏كوشد با بهره‏گيرى از آموزه‏هاى دينى و البته با نگاهى روان‏شناختى، ضمن اشاره به عوامل موفقيت و نيز معنا و مفهوم موفقيت از نگاه آموزه‏هاى دينى، به تبيين آنها بپردازد.
«موفقيّت»
«موفقيت» كلمه‏اى جادويى است كه بسامد و استفاده فوق‏العاده‏اى دارد و مى‏توان مدعى شد صدها كتاب درباره آن به رشته تحرير درآمده است. معمولاً كتاب‏هايى كه درباره موفقيت نگاشته مى‏شود، پرفروش است؛ زيرا همه افراد مى‏خواهند از راز آن آگاه شوند؛ درست مانند من و شما كه به موفقيت نياز داريم و به دنبال آن هستيم؛ براى اينكه شادمانى و خوشبختى ما رابطه تنگاتنگى با ميزان موفقيتمان در زندگى دارد. افراد موفق، در هريك از عرصه‏هاى زندگى، از نشاط و رضايت خاطر و محبوبيت بيشترى برخوردارند و افراد جامعه با سبك خاصى با آنان برخورد مى‏كنند.
در گفت‏وگوهاى عرفى و عمومى نيز به صورت گسترده از واژه موفقيت استفاده مى‏شود و مواقعى هم اتفاق مى‏افتد كه به صورت نادرست مورد استفاده قرار مى‏گيرد. ضرورى است به اين واژه قدرى بيشتر پرداخته شود؛ به ويژه از نگاه تربيتى و روان‏شناختى تا جنبه‏هاى مختلف اين مفهوم و راه‏هاى رسيدن به «موفقيت» تبيين شود.
براساس تعاليم اسلامى، خداوند متعال از ابتداى حيات بشر، پيامبرانى را از ميان انسان‏ها براى راهنمايى و هدايت آنها برگزيده است. از جمله تعاليمى كه پيامبران به بشريت ابلاغ نموده‏اند، قوانين اجتماعى و راه‏هاى رسيدن به بهروزى و موفقيت است.
در نگاه بيشتر مردم، فرد موفق كسى است كه به آرزوهاى خود برسد و در درون خويش، احساس رضايت كند و از اينكه بر اثر تلاش و كوشش مداوم در زندگى به اين احساس (رضايت خاطر) رسيده است، احساس خشنودى و موفقيت كند.
«موفقيت در اسلام»
از منظر آموزه‏هاى دينى و اسلامى، مفهوم موفقيت ارتباط نزديكى با مفهوم سعادت و خوشبختى دارد و اگرچه بين اين دو واژه تفاوت‏هايى به چشم مى‏خورد، ولى مصداق موفقيت مطلق و سعادت مطلق، يكى است. انسان خوشبخت و موفق به معناى واقعى، كسى است كه در مسير بندگى خداى متعال باشد و با انجام دادن وظايف دينى و انسانى به خداوند نزديك شود و احساس دوستى، نزديكى و محبت به خداوند داشته باشد و به اهداف نهايى خلقت دست يابد. به عبارت ديگر، موفقيت يعنى به رستگارى رسيدن و به بهشت نايل شدن. انسان مى‏تواند بر اثر انجام دادن كارهاى اختيارى و رعايت قوانين الهى و وظايف شرعى و با پرهيز از معصيت، به مرتبه تقرب به خدا برسد و با خالق متعال رابطه دوستانه و عاشقانه پيدا كند و در سايه اين دوستى، به بهشت و رضوان الهى وارد شود. البته پرواضح است كه رسيدن به بهشت، منافات و ضدّيتى با رضايت خاطر از زندگى و لذت‏جويى حلال ندارد؛ چه اينكه انسان مى‏تواند به تمام كارهايش رنگ و بوى خدايى بزند و تمام كارهايش را به قصد رضايت حضرت حق انجام دهد؛ اعم از خواب، خوراك، كار، تفريح و... .
مراد از بندگى و عبادت نيز تنها نماز و روزه نيست، بلكه مهم، به فرمان خداوند بودن و در راستاى دستورات او حركت كردن است. قرآن كريم مى‏فرمايد: «هر كسى از جهنّم رهايى يابد و به بهشت وارد شود، رستگار و موفق است. آل‏عمران: 185».
خداوند در آيه ديگرى، راه‏هاى رسيدن به بهشت و رستگارى را مورد توجه قرار داده، مى‏فرمايد: «هر كس از خدا و پيامبرش اطاعت كند، به فوز و رستگارى بزرگى نايل شده است. احزاب: 71».
حضرت على عليه‏السلام نيز درباره راه‏هاى سعادت و كمال مى‏فرمايند: «هر كسى از خدا و رسول خدا اطاعت و پيروى كند، به رستگارى بزرگى مى‏رسد و به ثواب ارزشمندى نايل مى‏شود و هر كسى نسبت به خداوند و رسولش، نافرمانى و گردنكشى كند، به خسران و زيان بزرگ و آشكارى‏گرفتار مى‏شود و سزاوار عذاب دردناك مى‏گردد. بحارالانوار، ج 4، ص 276، ح 13».
خلاصه اينكه، رستگارى واقعى و موفقيت تام و كامل، رسيدن به بهشت و رهايى از آتش و دوزخ است و اطاعت از خداوند و رسول او و ائمّه اطهار (ع): ـ كه در واقع، اطاعت از ايشان نيز اطاعت از خداوند است ـ وسيله نجات انسان و عامل رستگارى و موفقيت واقعى انسان‏هاست.
اطاعت از خداوند و رسول او را مى‏توان در يك كلمه خلاصه كرد و آن كلمه، تقوا و پرهيزگارى است. تقوا يعنى اطاعت از خداوند و نافرمانى نكردن و مطيع دستورات الهى بودن. پيامبر گرامى صلى‏الله‏عليه‏و‏آله در اين‏باره مى‏فرمايند: «هر كس تقوا و پرهيزگارى پيشه كند و گوش به فرمان دستورات خداوند باشد، به رستگارى و موفقيت بزرگى رسيده است. به درستى كه تقوا باعث كنترل انسان از غضب و باعث نگه‏دارى انسان از عذاب و نگه‏دارنده انسان از خشم الهى است. به درستى كه تقوا باعث سفيدرويى (موفقيت) و رضايت پروردگار و باعث ارتقاى درجه و مقامات معنوى انسان مى‏گردد. همان، ج 19، ص 127».

استاد مطهّرى در تعريف سعادت و موفقيت، با تأسّى از قرآن كريم چنين مى‏گويد: «سعادت و موفقيت عبارت است از لذت همه‏جانبه و نيل همه‏جانبه به همه كمالات، به طورى كه حداكثر كمالات و حظوظ فطرى و طبيعى استيفا گردد. مرتضى مطهّرى، مقالات فلسفى، ج 1، ص 86». البته واضح و روشن است كه موفقيت نهايى در گرو موفقيت‏هايى نسبى و متوسط است و هركدام از آنها در حد خودشان ارزشمند هستند.
البته همان‏گونه كه پيش‏تر اشاره شد، براى موفقيت سطح نازل‏ترى وجود دارد و آن رسيدن به نتيجه و هدف در هر كارى و كامروا شدن و به فعليت رساندن استعدادهاى بالقوه است كه به دنبال آن، رضايت‏خاطر و خشنودى نيز حاصل مى‏شود. مثلاً، وقتى شما در درس خواندن به نتيجه مى‏رسيد و نمره قبولى دريافت مى‏كنيد، به موفقيتى نسبى نايل شده‏ايد و رضايت‏خاطرى در شما ايجاد مى‏شود، ولى اين موفقيت نهايى نيست؛ زيرا قبولى در امتحان هدف نهايى نيست، بلكه هدف متوسط است و از اين‏رو، به اندازه‏اى كه در رسيدن به هدف نهايى تأثير دارد، ارزشمند است و به همان مقدار هم براى شما رضايت و لذت ايجاد مى‏كند. بيشتر مردم از مفهوم موفقيت، همين مفهوم را در نظر مى‏گيرند.
«عوامل موفقيت»
1. هدفمندى
جست‏وجوى موفقيت، هميشه با هدفى آغاز مى‏شود. همه ما به هدفى نياز داريم تا بتوانيم به سوى آن نشانه رفته، براى رسيدن به آن حركت كنيم. به نظر مى‏رسد بسيارى از مردم، مثل افرادى كه در خواب راه مى‏روند، در زندگى، سرگردان هستند. آنها تمام روز، هفته و سال را در سرگردانى به سر مى‏برند. هر روز از خواب بيدار مى‏شوند، غذا مى‏خورند، لباس مى‏پوشند، مشغول كارهاى جدى يا غيرجدى مى‏شوند، دوباره غذا مى‏خورند و همين‏طور زندگى سپرى مى‏شود. به نظر مى‏رسد بيشتر مردم، بى‏اختيار در اين شرايط قرار گرفته‏اند و بدون اينكه توجه دقيقى داشته باشند، به يكديگر ظلم روا مى‏دارند و به تعبير خود، زرنگى مى‏كنند. تمام اينها بدون يك هدف مشخص و ارزشمند است. نوعى سرگردانى و بى‏هدفى آنان را احاطه كرده است؛ چه اينكه اگر سؤال شود: منظور و هدف شما از انجام دادن اين كارها چيست، جواب قابل قبولى ندارند. انسان موجودى عاقل و باشعور است و بايد كارهايش خردمندانه و منطقى باشد تا هم از زندگى لذت واقعى ببرد و هم در راستاى هدفى ارزشمند گام بردارد تا گرفتار سرگردانى و حسرت نشود.
اگر هر فردى تمام قواى خود را در مسئله‏اى مهم و با هدفى معين به كار گيرد، بى‏ترديد، شاهد پيروزى و موفقيت‏هاى زيادى خواهد بود. قهرمان شدن در ورزش، موفقيت در تحصيلات عالى، مهارت ويژه در كار فنّى، بالندگى و نوآورى در شغل و حرفه، نامدارى در اكتشاف و اختراع، و از همه مهم‏تر موفقيت در خودسازى معنوى و عبادت پروردگار، همه و همه در گرو هدفى مشخص و تلاش در راستاى آن هدف است.
براى نجات از سردرگمى و به منظور ارائه راه‏كارى كاربردى، نكاتى را يادآور مى‏شويم:
ـ ابتدا معلوم كنيد از زندگى چه مى‏خواهيد (مشخص كردن هدف)؛
ـ افكار خود را در مورد هدف متمركز كنيد (انديشه و فكر در مورد هدف)؛
ـ سعى كنيد اهداف بلندى داشته باشيد و اهداف كوچك‏تر را در راستاى رسيدن به آن قرار دهيد (اهداف بزرگ داشتن)؛
ـ به سعى و تلاش خود متكى باشيد و يقين داشته باشيد كه مى‏توانيد؛
ـ از شكست نهراسيد و آن را تجربه راه خود قرار دهيد؛
ـ از هر كار عجولانه، كوركورانه، احساسى و بدون تأمّل پرهيز كنيد؛
ـ با توكل به خدا وارد عرصه‏ها شويد.
افراد موفق، در زندگى خود هدفمند، هدف‏دار و هدف‏مدار هستند؛ يعنى براى هدف خاصى تلاش مى‏كنند و هدف، نقطه و موقعيت مطلوبى است كه درصدد رسيدن به آن هستند. حال، مهم چگونگى انتخاب هدف است. به عبارت ديگر، هدف‏ها چگونه بايد انتخاب شوند؟
انتخاب هدف‏ها دقيقا به ارزش‏ها و باورها بازمى‏گردد. كسى كه ماديات برايش ارزش است، رسيدن به ماديات هدف او خواهد بود و كسى كه مقام و مدرك تحصيلى عالى برايش ارزش باشد، نايل شدن به آن، مقصود او خواهد بود. افرادى كه هدفى الهى دارند و از جهان‏بينى توحيدى برخوردارند و براى آفرينش انسان و جهان معتقد به هدفى منطقى هستند، اهداف بلندى براى زندگى خود ترسيم مى‏كنند و تمام كارها و فعاليت‏هاى خود را در همان مسير قرار مى‏دهند. اينان هدفشان از زندگى، رسيدن به مقامات معنوى و كمالات عالى انسانى است؛ يعنى مقامى كه در طى آن دوست خدا و بنده واقعى خدا بشوند، و در سايه اين دوستى، مسلما در بهشت و رضوان پروردگار نيز قرار خواهند گرفت. البته پرواضح است كه اينان اهداف متوسطى مثل كسب علم و قدرت و ثروت نيز دارند، ولى همه اينها وسيله‏اى براى خدمت بيشتر به بندگان خدا و به دست آوردن رضايت الهى و نيل به ثواب بيشتر است.
قرآن كريم، به عنوان يك كتاب آسمانى ـ كه از طرف خداى متعال براى هدايت بشر به پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله نازل شده است ـ هدف خلقت انسان را بندگى و عبادت خداوند مى‏داند كه در سايه اين بندگى و عبادت و خداشناسى، به كمالات و سعادت مى‏رسد: «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ»(ذاريات: 56)؛ جن و انس را جز براى پرستش و عبادت نيافريدم.
عبادت و بندگى براى خداوند، تنها در نماز و روزه و دعا خلاصه نمى‏شود، بلكه حقيقت بندگى آن است كه انسان تسليم محض خداوند باشد و در تمام امور زندگى بر اساس رهنمودهاى او كه در قرآن كريم و فرمايش معصومان عليهم‏السلام تجلّى دارد، عمل كند. كسى بنده واقعى خداست كه به تمام كارهايش رنگ الهى بزند و حتى تفريح، خواب، خوراك، آشاميدن و كار و تلاشش براى رضاى او باشد. البته بايد مواظب باشد كارهايش ـ گرچه به قصد تقرب به خدا و رضاى الهى است ـ از چارچوب شرع خارج نشود. مثلاً، ممكن است جوانى به قصد رضاى الهى، ناآگاهانه كار خلافى انجام دهد كه آن كار با رضايت الهى منافات داشته باشد؛ زيرا كارى با رضايت الهى سازگار است كه واقعا در چارچوب دستورات الهى و به منظور اطاعت از فرمان الهى انجام شود.
2. اعتماد به نفس
دومين عاملى كه در موفقيت و پيروزى انسان نقش قابل توجهى دارد، اعتماد به نفس است. از آن‏رو كه از مفهوم اعتماد به نفس برداشت‏هاى متفاوتى شده است، در ابتدا به تبيين اين واژه مى‏پردازيم.
دو مفهوم «اعتماد به نفس» و «عزت نفس» قرابت معنايى و رابطه مستقيم و مثبتى با هم دارند. به گونه‏اى كه با افزوده شدن يكى، ديگرى هم زياد مى‏شود و بعكس؛ اما اين دو مترادف نيستند. «ارزيابى ما از خودپنداره خويش، بر حسب ارزش كلى آن، عزت نفس ناميده مى‏شود. به عبارت ديگر، عزت نفس، ميزان ارزشى است كه ما براى خود قايل هستيم.» اعتماد به نفس نيز يعنى شخص احساس كند داراى توانايى و كفايتاست.
به اعتقاد روان‏شناسان، اعتماد به نفس، اساس هر رستگارى و پيشرفتى است. با اعتماد به نفس، عزم انسان راسخ مى‏شود و در صورت اتكا به ديگرى، ضعيف مى‏گردد. مساعدت‏هايى كه از خارج به شخص مى‏رسد، غالبا پشتكار و قوه مجاهدت را سست مى‏كند؛ زيرا در اين صورت، انسان انگيزه‏اى براى سعى‏وكوشش نمى‏يابد.
در نگاه ابتدايى به مفهوم اعتماد به نفس، چنين به نظر مى‏رسد كه اعتماد به نفس، نقطه مقابل اعتماد به خداست و تصور مى‏شود فردى كه به خدا توكل و اعتماد دارد، نمى‏تواند اعتماد به نفس داشته باشد و بايد دست به انتخاب بزند؛ به اين صورت كه يا زندگى‏اش را بر مبناى توكل به خدا پى‏ريزى كند و كارهايش را به خدا واگذارد يا اعتماد به نفس را شيوه كار خويش قرار داده، به توانايى‏ها و نيروى درونى خود متكى باشد. اما اگر قدرى دقت كنيم، روشن خواهد شد كه چنانچه توكل به خدا را به معناى واقعى آن، يعنى «به كارگيرى اسباب طبيعى براى رسيدن به اهداف و در عين حال، واگذارى نتايج و اثربخشى آنها به خواست و مشيت الهى» بدانيم، و نيز منشأ اعتماد به نفس را ـ كه به نيروها و توانايى‏هاى خود اتكا مى‏كنيم ـ خدا دانسته، معتقد باشيم هر آنچه داريم، از خداست و خدا اين همه امكانات و نيروها (حتى اعتماد به نفس) را در اختيار ما قرار داده تا روى پاى خود بايستيم و به ديگران نيازمند نباشيم. در اين صورت، نه تنها اعتماد به نفس با توكل به خدا منافات ندارد، بلكه يكى از ابعاد اصلى و مهم آن را تشكيل مى‏دهد و نتيجه، آن مى‏شود كه بايد به نيروها و توانايى‏هاى خود ـ كه خدا در اختيار ما قرار داده است ـ متكى باشيم و با بهره‏گيرى از اين نيروهاى خداداد، در مسير پر پيچ و خم زندگى و مشكلات، بار خويش را به دوش كشيم، نه آنكه به توانايى ديگران متكى باشيم. اين بهترين تعريفى است كه مى‏توان از اعتماد به نفس با نگرش اسلامى ارائه كرد، و چنان‏كه مشاهده مى‏شود، هيچ تعارض و منافاتى با اصل توكل به خدا ـ كه جزء اصول اخلاقى و اسلامى است ـ ندارد. محمدصادق شجاعى، توكل به خدا، ص 50». البته بايد توجه داشت كه على‏رغم همه تلاش‏هاى مختلف و محاسبه‏هاى همه‏جانبه و حتى توكل به خدا، گاهى خواسته‏هاى انسان محقق نمى‏شود و در واقع، مشيت و قضا و قدر الهى محقق مى‏شود.
در تأييد مطلب فوق، مى‏توان از فرمايش امام حسين عليه‏السلام در دعاى «عرفه» بهره برد: «اَللّهُمَّ اجْعَلْ غِناى فى نفسى»؛ خدايا بى‏نيازى مرا در نفسم قرار بده؛ يعنى به من مناعت طبع عنايت كن. آيت‏اللّه صافى گلپايگانى در شرح اين بخش از دعاى عرفه، مى‏نويسد: «هرچه انسان وثوقش به خدا بيشتر باشد، غناى نفس و مناعت طبع او بيشتر مى‏شود، به ذلّت و كارهاى خلافِ شرف انسانيت تن درنمى‏دهد، بلندهمت و با وسعت‏نظر و بى‏ترس و بيم از زوال نعمت‏ها زندگى مى‏كند و هرچه غناى نفس كمتر شود، شخصيت انسانى و وجدان شخص ضعيف مى‏گردد. لطف‏اللّه صافى گلپايگانى، نيايش در عرفات، ص 78». واضح است كه مناعت طبع، با عزت نفس ارتباط تنگاتنگى دارد.
اعتماد به نفس، در زندگى انسان نقش كليدى و اساسى دارد. اعتماد به نفس، ما را به كارهاى مطلوب و بزرگ و رويارويى با مشكلات برمى‏انگيزد و ماهيت ايجابى دارد. اعتماد به نفس، انسان را در بحران‏هاى زندگى ثابت‏قدم كرده، باعث مى‏شود فرد بحران‏ها را حل كند و از موضع خود عقب‏نشينى نكند. حضرت على عليه‏السلام درباره اهميت اعتماد به نفس مى‏فرمايند: «در مسير زندگى، بايد خودت، خودت را پيش برى، وگرنه كسى تو را پيش نمى‏برد. كافى، ترجمه محمدباقر كمره‏اى، ج 2، ص 454».
در هر مرحله‏اى از زندگى، انسان‏ها نيازمند اعتماد به نفس هستند و در جوانى اين نياز دوچندان مى‏شود؛ زيرا جوان مى‏خواهد تصميمات سرنوشت‏ساز و كارهاى كلان انجام دهد.
عوامل و زمينه‏هايى وجود دارند كه باعث تقويت اعتماد به نفس در افراد مى‏شوند. البته بعضى از اين عوامل مربوط به دوران كودكى و دوران تحصيل ابتدايى و نوجوانى و مربوط به وظايف مربيان و والدين است و زمينه رشد آن بايد در آن سنين فراهم شود، اما در جوانى نيز مى‏توان اعتماد به نفس را با در نظر گرفتن راه‏كارهايى افزايش داد. كه به دليل رعايت اختصار از بيان مفصل آنها صرف نظر مي كنيم. و تنها سر فصل آنها را ذكر خواهيم كرد. شما مي توانيد با مراجعه به سايت با اين راهكارها آشنا شويد.
الف) دورى از تظاهر: اولين گام براى ايجاد اعتماد به نفس، دست برداشتن از تظاهر است. بايد تلاش كنيم اعتماد به نفس خود را بيشتر از آنچه واقعا هست، جلوه ندهيم.
ب) تقويت عزت نفس: عزت نفس، همبستگى بسيارى با اعتماد به نفس دارد. هر اندازه عزت نفس انسان، بالاتر و قوى‏تر باشد، يعنى فرد براى خود ارزش قايل باشد، از اعتماد به نفس بالاترى برخوردار مى‏شود.
ج) رسيدگى به خويشتن: اعتماد به نفس تا حد زيادى به ميزان سلامتى جسمانى و روانى بستگى دارد. بى‏توجهى به سلامتى روحى و جسمى خود، نشان‏دهنده اين است كه شما خودتان را دوست نداريد. كسانى كه نسبت به خويشتن چنين محبت و توجهى ندارند، نيازمند پرشدن اين خلأ از ناحيه ديگران هستند و اين يعنى ضعف اعتماد به نفس.
د) زندگى در محيط مطلوب: در دوران نوجوانى و جوانى، عوامل متعددى مانند جايگاه اجتماعى، جنسيت، نژاد و مقبوليت اجتماعى در عزت نفس و اعتماد به نفس افراد نقش دارند. از آن‏روى كه رابطه فرد در اين سنين با افراد جامعه بيشتر است و به تعبير ديگر، حرمت خود آنان در يك زمينه اجتماعى رشد مى‏يابد، جايگاه فرد در يك گروه خاص، عامل مهمى در رشد مفهوم «خود» و «حرمت خود» به شمار مى‏رود. محمدصادق شجاعى، همان، ص 128».
ه) تحسين خويشتن: افزون بر عوامل محيطى، برخى عوامل درونى كه به خود فرد و تفسير و تحليل او از خود و توانمندى‏هاى خويشتن مربوط مى‏شود نيز در شكل‏گيرى اعتماد به نفس مؤثر است.
و) خداباورى: يكى از عوامل مهم در ايجاد عزت نفس و اعتماد به نفس، اعتقاد قلبى و واقعى به خداوند و قدرت بى‏همتاى اوست. كسى كه خداوند را قدرت مطلق مى‏داند و با او ارتباط معنوى و قلبى مستحكمى دارد، از اطمينان و صلابت ويژه‏اى برخوردار مى‏شود؛ زيرا وقتى با قدرتى بى‏بديل و بزرگ ارتباط داشته باشد، احساس مى‏كند از پشتيبانى او بهره‏مند است.
3. اراده
اراده در زبان فارسى و عربى، «خواست، خواسته، خواهش، ميل، قصد و آهنگ» معنا شده است. على‏اكبر دهخدا، لغت‏نامه، ذيل واژه «اراده». اراده از جمله مسائلى است كه در هر كار و فعاليت و عملى، نقش اساسى و بنيادين دارد و براى رسيدن به هدف و نايل شدن به موفقيت، وجود آن، ضرورى و لازم است. ضرورت اراده در هر كارى به گونه‏اى است كه اگر تمام علل و عوامل تحقق كارى آماده باشد، ولى اراده وجود نداشته باشد، آن كار به سرانجام نخواهد رسيد. چه بسا در اطراف خود، افراد زيادى را مشاهده مى‏كنيد كه تمام وسايل و امكانات موفقيت و پيروزى آنها مهياست، ولى از موفقيت خبرى نيست. وقتى دقت مى‏كنيد، متوجه مى‏شويد آنان از اراده قوى و يا خود اراده، محروم هستند و به دليل مشكلات روان‏شناختى نمى‏توانند تصميم جدى بگيرند و انجام دادن كارى را اراده كنند.
علّامه محمدتقى جعفرى در اين‏باره مى‏گويد: «اراده، قدرت فوق‏العاده‏اى است كه به انسان‏ها داده شده است؛ لذا هر انسانى اگر چيزى را به طور جدى بخواهد، آن چيز را به دست خواهد آورد. اراده قدرت بس شگفت‏انگيزى است كه در نوع انسانى ديده مى‏شود و چه موضوعات امكان‏ناپذيرى را كه امكان‏پذير مى‏سازد و امكان‏پذيرها را محال مى‏نمايد.» اگر اراده در انسان ناتوان شود، زندگى وى نابسامان مى‏گردد و باران شكست‏وناكامى از هرسو بر او فرو مى‏بارد. در چنين شرايطى، استعداد، نبوغ، دانش و قدرت مادّى، هيچ‏يك به بار نمى‏نشينند و كاميابى به ارمغان نمى‏آورند.
4. مشورت با افراد موفق
از نگاه تعاليم آسمانى و همچنين علوم بشرى، يكى از ابزارهاى موفقيت و يكى از پشتوانه‏هاى محكم براى نيل به اهداف و موفقيت، استفاده از تجربه، علم، انديشه و توانمندى‏هاى ديگران است.
پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله مى‏فرمايند: «كسى نيست كه با ديگران مشورت كند و به سوى رشد و كمال هدايت نشود. جلال‏الدين سيوطى، الدرالمنثور، ج 2، ص 359». حضرت على عليه‏السلام نيز مى‏فرمايند: «هركس با خردمندان مشورت كند، با انوار خردهاى آنان روشنى يابد و به راه درست و رستگارى نايل گردد. ، ج 72، ص 105».
افرادى كه گرفتار استبداد رأى مى‏شوند و خود را بى‏نياز از افكار ديگران مى‏دانند، هرچند از نظر عقلى و فكرى فوق‏العاده باشند، غالبا مبتلا به خطاهاى بزرگ مى‏شوند. حضرت على عليه‏السلام در اين‏باره مى‏فرمايند: «كسى كه استبداد به رأى داشته باشد، هلاك مى‏شود و كسى كه با افراد بزرگ و متخصص و صاحب انديشه مشورت كند، در عقل آنان شريك شده، از آن بهره مى‏برد. وسائل‏الشيعه، ج 12، ص 40».
مشورت با افراد موفق و متخصص، راه رسيدن به هدف را كوتاه و مطمئن مى‏كند و احتمال موفقيت را بالا برده، انسان را از بيراهه‏ها رهايى مى‏بخشد. حضرت على عليه‏السلاممى‏فرمايند: «مشورت عين راه‏يابى است؛ كسى كه [تنها ]به فكر خود متكى شود، خود را به مخاطره‏انداخته است. بحارالانوار ج 72، ص 105».
5. ياد خدا
ياد خدا و نيايش با او، پرجاذبه‏ترين و زيباترين حالت روانى، آزادى روح در حرم يار و متصل شدن به مافوق طبيعت و پرواز در ماوراى انسانيت است. علاقه درونى اكثر جوانان ـ اگر نگوييم همه آنان ـ اين است كه به نحوى با خالق متعال و پروردگار بلندمرتبه، ارتباط داشته باشند و راز دل خود را به تنهاترين مَحرَمِ راز بازگو كنند و از طريق اتصال قطره وجودى خود به آن اقيانوس بى‏كران، به عظمت و بزرگى دست يابند و در پرتو الطاف الهى روحى بلند و شخصيتى جامع بيابند. ياد خدا و ارتباط با او و دوستى با آن بخشنده مهربان و نوازنده بندگان، باعث جوشش اقيانوس جان آدمى و ذوب شدن ناخالصى‏هاى خُلقى و اخلاقى و زمينه‏ساز اوج‏گيرى روح و بسترساز نوازش روان با نسيم رحمت حق مى‏گردد.
ظاهرترين تجلّى ياد خدا، نيايش و دعاست كه از پايدارترين و ديرينه‏ترين تجلّيات روح آدمى و يكى از اصيل‏ترين ابعاد آن است. دعا و نيايش، از بين‏برنده فاصله ميان انسان و خالق بى‏همتاست. دعا و نيايش، وسيله و ابزارى براى اتصال به معدن كرامت، بزرگى، عزت و اقتدار است. اقبال لاهورى مى‏گويد: «به وسيله نيايش و ارتباط با خدا جزيره كوچك شخصيت ما، وضع خود را در كل بزرگ‏ترى از حيات، اكتشاف مى‏كند.»
جوان در صورتى مى‏تواند به موفقيت و كمال نايل شود كه از سرچشمه فيض و رحمت الهى سيراب گردد. به نظر شما آيا ممكن است بدون اتصال به معدن كمال، عزت، بزرگى و رحمانيت، به موفقيت و عزت واقعى رسيد؟! هرچه ما و شما داريم و هر آنچه ديگران دارند، در سايه كبريايى و لطف بى‏پايان الهى حاصل شده است و هرچه هست، از ناحيه خداست.
يكى از شاگردان آيت‏اللّه جوادى آملى نقل مى‏كند: در يكى از روزها خدمت استاد رسيدم و از ايشان سؤال كردم: رمز پيروزى و موفقيت شما به طور كلى چه بوده است؟ استاد پس از اينكه قريب دو تا سه دقيقه سر به زير انداختند و هيچ سخنى در جواب نگفتند، لب به سخن گشودند و با نرمى و لطافت ويژه‏اى فرمودند: ما كه متأسفانه به جايى نرسيديم، ولى آنها كه در اين راه به جايى رسيدند، از محبت خدا رسيدند، از محبت اولياى الهى رسيدند. ايشان در ادامه فرمودند: به هر اندازه كه علم نصيب ما مى‏شود، بايد شاكرتر گرديم. انسان اگر درس و بحث داشت و به خاطر اين علم، خود را برتر از ديگران ديد، در حقيقت جهل انباشته است، اما اگر به مقدار ازدياد علمش، تواضعش بيشتر شد، اين خود ظهورِ علم است. بايد دانست كه آن عدوّ مبين ـ كه شيطان است ـ همواره در كمين است تا انسان را بفريبد. هرچيزى كه پيش انسان زيبا جلوه كند، محبوب انسان است. انسان اگر محب خدا شد، محب حبيب‏اللّه هم كه رسول خداست، مى‏شود. تكبر و خودبينى، خلق خدا را تحقير كردن، مقام بالا نشستن و... با محبت خدا نمى‏سازد. اگر قلب انسان از محبت خدا و اولياى خدا خالى شد، شيطان آن را پر مى‏كند. شيطان كارش همين است كه جاى خالى پيدا كند. هرگاه قلب و دلى را خالى از محبت خدا بيابد، آن را پر مى‏كند و در امور ديگر نيز انسان بايد مواظب خود باشد. چشم و دهان خود را كنترل كند. در زندگى نيز روش ساده‏زيستى را برگزيند. بايد از خدا خواست كه چنين روحيه و شيوه‏اى به انسان عطا فرمايد. ... البته از بهترين اعمال حسنه انسان اين است كه بر عائله خود سخت نگيرد. انسان هرچه سبك‏بارتر باشد، بالاتر مى‏رود. نكته مهم ديگر اينكه: انسان، خلق خدا و ديگران را تحقير نكند، آبروى مردم را نبرد، به فكر پرده‏بردارى از اسرار مردم نباشد و رازهاى مردم را فاش نكند.
در اينجا عرض كردم: آقا بار ديگر سؤالم را تكرار مى‏كنم: خلاصه رمز موفقيت خودتان را در چه چيزى مى‏دانيد؟ استاد با لحن خاصى فرمودند: چيزى نصيب ما نشد. آنها كه رفتند، اين‏جور رفته‏اند و اينچنين گفته‏اند: «ذَلِكَ فَضْلُ اللّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاء»؛ اين فضلى است الهى؛ به دست ما نيست، به هركس بخواهد، مى‏دهد.
از ايشان سؤال كردم: معمولاً همه بزرگان ما كه به جايى رسيده‏اند، تنها از راه تحصيل علم و درس و مباحثه نبوده است، بلكه مشمول لطف‏ها و عنايت‏هاى خاصى از جانب خداوند و يا اولياى الهى بوده‏اند و گاه توجهات خاصى به آنها شده است و در كنار تحصيل، از اين فيوضات و توجهات معنوى نيز بهره‏مند بوده‏اند. آيا شما خود نمونه‏اى از اين دست داشته‏ايد؟
در اينجا نيز بار ديگر استاد از اينكه مطلبى درباره خود بگويند، پرهيز كردند و فرمودند: بله همين‏طور است كه مى‏فرماييد. صرفِ درس و بحث ظاهرى، چيزى نيست؛ اينكه به ظاهرش، وسيله معاش است. اين علم ظاهرى را چه بسا در اواخر عمر از آدم بگيرند و انسان، جاهل و عامى بميرد. چه بسا فقيهِ دنيا، در آخرت، بى‏سواد و عامى محشور شود. علم و فقه حقيقى آن است كه انسان را در آخرت نيز فقيه محشور كند. چه بسيار علما كه در اواخر حيات در اثر كهولت و بالا رفتن سن، آنچه را فرا گرفته‏اند، ديگر در خاطر ندارند و فراموش مى‏كنند. پس علم حقيقى، اين نيست. محسن غرويان، در محضر بزرگان، ص 32ـ34».
آيا شما پناهگاهى مطمئن‏تر، محكم‏تر، مهربان‏تر، دلسوزتر، بخشنده‏تر و تواناتر از پناهگاه الهى سراغ داريد؟ ارتباط با خدا و دل‏بستگى به او، علاوه بر اطمينان قلبى و صفاى درونى، يكى از عوامل مؤثر در رشد روحى، معنوى و ساير جنبه‏هاى شخصيتى انسان است. عبادت و ارتباط با خدا، مايه رسيدن به تقوا و پرهيزگارى (بقره: 21) و تقوا نيز عامل رستگارى (آل‏عمران: 130) و موفقيت انسان است.
6. دورى از گناه
در اصطلاح دينى و نزد مسلمانان، گناه عبارت است از اينكه مكلف (كسى كه‏به بلوغ رسيده و عاقل است) مرتكب كارى شود كه با دستورات خداوند و پيامبران و امامان معصوم عليهم‏السلام سازگار نباشد و مخالف قوانين الهى باشد.
منظور و مراد ما از واژه «گناه» همين مفهوم است؛ يعنى نافرمانى از خدا و رسول خدا و امامان معصوم عليهم‏السلام؛ به عبارت ديگر، رعايت نكردن حلال و حرام الهى و پايبند نبودن به دستورات شرعى و اخلاقى اسلام.
شايد سؤال شود: گناه چه ضررى دارد و چه آسيبى به انسان وارد مى‏كند؟ در پاسخ بايد گفت: هدف نهايى از خلقت انسان، رسيدن به كمال و سعادت ابدى است. خداوند متعال، ابزار و وسايل سعادت و خوشبختى بندگان را مهيا و فراهم ساخته و به آنان راه كمال و سعادت و راه مستقيم را توصيه كرده است.
يكى از موانع و مشكلات جدى در مسير تكامل انسان، گناه و نافرمانى است. گناه و نافرمانى، انسان را در جاده‏هاى هلاكت و وحشت وارد مى‏سازد و سرانجامى اندوه‏بار براى او رقم مى‏زند. گناه، زهر كشنده‏اى است كه درمان ندارد و تنها درمانش، توبه و بازگشت واقعى به سوى انسانيت و بندگى خداوند است.
7. پشتكار
زندگى همانند ميدان كارزار است. در صحنه زندگى، يكى پيروز مى‏شود و جلو مى‏رود و ديگرى زمين مى‏خورد و دچار شكست مى‏شود. اولى غرق در سرور و شادى و دومى دردمند و غمگين است.
بدون ترديد، در فراز و نشيب زندگى، عده‏اى فاتح و پيروز مى‏شوند و به هدف‏هايى كه دارند، دست مى‏يابند. اين عدّه كسانى هستند كه اگر زمين بخورند و گرفتار مشكلات شوند، به جاى يأس و نااميدى دوباره به پا خاسته، به راه خود ادامه مى‏دهند.
خداوند متعال در قرآن كريم مى‏فرمايد: «انسان در سايه تلاش و كوشش مى‏تواند به خواسته‏هاى خود برسد. نجم: 39». (گرچه اين آيه درباره قيامت و رسيدن به پاداش اعمال دنيوى است ولى تلاش‏هاى مادى و نتايج مادى را نيز شامل مى‏شود.) امام على عليه‏السلام در جنگ جمل خطاب به فرزندش، محمد حنفيه فرمودند: «اگر كوه‏ها از جاى خود حركت كنند، تو از جاى خود تكان مخور. نهج‏البلاغه، خطبه 11، ص 15». يعنى در راه هدف، استقامت و پايدارى داشته باش و بدان كه در سايه پشتكار و تحمل دشوارى‏ها، مى‏توان به قلّه‏هاى افتخار و پيروزى رسيد. حضرت در جايى ديگر در اين‏باره مى‏فرمايند: «با تحمل دشوارى‏ها و رنج‏هاى سخت، آدمى به آسايش هميشگى و پايه‏هاى بلند زندگى نايل خواهد شد. غررالحكم و دررالكلم، ج 1، ص 298، ح 168».
نتيجه‏گيرى
با تتبع و تحقيق اجمالى كه در منابع دينى و سخنان انديشمندان اسلامى انجام شد، اين نتايج حاصل گرديد:
1. زندگى دنيوى مقدمه‏اى براى زندگى اخروى است و موفقيت واقعى زمانى به دست مى‏آيد كه انسان زندگى دنيوى خود را در راستاى رسيدن به كمال و نيل به بهشت قرار دهد.
2. برنامه‏ريزى و تدبير كردن امور، از عوامل مؤثر در موفقيت است.
3. برخوردارى از اعتماد به نفس و همچنين داشتن اراده قوى، از ديگرعوامل اعتماد به نفس شمرده شده است.
4. مشورت و همفكرى با افراد موفق و بهره‏گيرى از تجربه آنان نيز در موفقيت افراد دخيل است.
5. ياد خدا، دورى از گناه و داشتن پشتكار از عوامل اساسى در نيل به موفقيت و به‏روزى است.



تعداد بازدید از این مطلب: 38
موضوعات مرتبط: رمز موفقیت , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:









عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود