ریزش حامیان و خیزش مخالفان
مرجع سخنرانی ها و آثاراستاد علی اکبر داراب کلائی
استاد علی اکبر داراب کلائی ، دارابکلاء شهر ساری متولدشدند ایشان در سن 17 سالگی وارد حوزه شدند . و برای ادامه تحصیل به شهر مشهد مقدس عزیمت نموده و دروس حوزه را تا سطح خارج در حوزه علمیه این شهر ادامه دادند .درحال حاضرساکن تهران میباشند که در زمینه خانواده و سبک زندگی و مسائل روز مقالات متعددی به رشته تحریر درآورده است. برای کسب اطلاع بیشتر به قسمت زندگینامه مراجعه فرمایید.

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان سایت تحلیلی-سیاسی-اجتماعی-فرهنگی و آدرس dalel.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 107
بازدید دیروز : 31
بازدید هفته : 107
بازدید ماه : 323
بازدید کل : 10126
تعداد مطالب : 302
تعداد نظرات : 9
تعداد آنلاین : 1

 ابزارهای زیبا سازی برای سایت و وبلاگ گالری تصاویر سوسا وب تولز





در اين وبلاگ
در كل اينترنت


تعبیر خواب آنلاین


استخاره آنلاین با قرآن کریم


آمار مطالب

کل مطالب : 302
کل نظرات : 9

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 107
باردید دیروز : 31
بازدید هفته : 107
بازدید ماه : 323
بازدید سال : 1228
بازدید کلی : 10126
ریزش حامیان و خیزش مخالفان

ریزش حامیان و خیزش مخالفان

مقدمه

وقوع یکی از بزرگترین انقلابهای اجتماعی و سیاسی در ایران از مهم ترین حوادث جهانی در قرن بیستم بوده است. در این انقلاب حکومتی پنجاه ساله با چنگالهای آهنین و همراه با حمایتهای سیاسیو امنیتی و نظامی ایالات متحده آمریکا، اسرائیل و غرب، سرنگون شد و ساختارهای سیاس یو امنیتی ساخته شده توسط رژیم پهلوی و آمریکا فرو ریخت و رهبری انقلاب اسلامی و مردم با تلاش بسیار سعی کردند تا ساختارهای نوینی را بنا نهند.
در مسیر تحول نظام سیاسی از سلطنت و شاهنشاهی به یک نظام جمهوری مبتنی بر قوانین اسلایم، انقلاب با مشکلات و کشاکشهای گوناگون داخلی و بین المللی مواجه شد که در عین حال با سختکوشی و صبوری به همراه پذیرش مخاطرات گسترده، که منتهی به شهادت بیش از 260 هزار نفر در جنگ تحمیلی شده بود. محدودیتهای اقتصادی و نابسامانی در عرصه اقتصادی و آسیبها و تحولات مختلف اجتماعی ناشی از تحول دیدگاههای سیاسی و اجتماعی در خانواده ها و صف بندیهای جدید سیاس یو اجتماعی و ورود در عرصه جدیدی از زندگی و تلاش طبقات پایین تر جامعه، نیز از تبعات آن بوده است.
در این میان، ملت ایران با وجود هوشمندی، وارد یک مبارزه طولانی برای این تحول انقلابی شده، آن هم درست در حالی که، رهبران سیاسی و مذهبی مخالف رژیم پهلوی عموماً از فرهیختگان و متفکران جامعه ایران بوده اند. (به همنی خاطر پذیرش مخاطرات همراه با آگاهی و اطلاع از پیامدهای آن بوده است.) و نسل جوان از مبارزان سیاسی نیز غالباً از میان قشر تحصیلکرده دانشگاهی و حوزه های علمیه، نظیر دانشجویان و طلاب و یا معلمان و دانش آموزان برآمدند و مهم تر اینکه، تحول انثلابی در ایران نهایتاً توسط قاطبه مردم به ثمر رسید و گروههای پیشتاز مبارزه سیاسی نظیر روحانیت و فعالان سیاسی علی رغم نقش پیشتازی تمام کننده واقعیت تحول انقلابی نبوده اند و نقش تعیین کننده نهایی و تمام کننده انقلاب، به عهده ملت و مردم ایران به معنی واقعی آن، یعنی تمام اقشار و گروههای شکل دهنده یک ملت بوده است. این گفته بدان معنا نیست که همه مردم ایران موافق این تحول و انقلاب بوده اند. طبیعی است که بخشی از جامعه نیز به دلایل مختلف خواهان حفظ وضوع موجود بوده باشد. دلایل آن هم می تواند مسایل مختلفی باشد که در جای خود محل بحث و گفتگو خواهد بود.
ما در این نوشتار با لحاظ کردن عمده مباحث مطروحه جامعه ایران در شرایط انقلاب و مسائل حاکم بر آن به این موضوع خواهیم پرداخت که چرا جامعه ایران حکومت سلطنتی محمدرضا پهلوی را قابل اصلاح و ترمیم ندانست و تنها به تغییر کامل آن و فروریزی ساختارهای آن رضایت داد؟ این در حالی بود که آمریکا و غرب به شدت حامی این حکومت و مخالف هر گونه تغییری در ایران بوده اند و تنها تغییراتی را بر می تابیدند که همسو و هماهنگ با منا فع آنان بوده باشد.
در این بررسی به علل ناکارآمدی حمایت آمریکا از رژیم پهلوی خواهیم پرداخت و به این سوال پاسخ خواهیم گفت که آیا غرب و آمریکا با تغییر در ایران موافق بوده و یا مخالف آن؟ و منافع ملی و قدرتهای جهانی چه نقشی در این کشاکمش بین ملت و دولت حاکم بازی کرده است؟ به این نکته توجه خواهیم کرد که چگونه وزنه تعادل نیروهای هوادار حاکمیت پهلوی نتوانست وزن سنگین مخالفتهای فداکارانه انقلابیون مسلمان را تحمل نماید و تلاشهای ایالات متحده امریکا در متوازن نمودن قوای سیاسی به نفع منافع امنیتی و سیاسی و صوری حاکمیت و حفظ چارچوبه اصلی آن بوده است، ناکام ماند و انقلاب اسلامی مردم ایران عملاً تمایم پایگاههای قدرت ایالات متحده به عنوان استعمار و قدرت خارجی و حاکمیت پهلوی ها به عنوان استبداد داخلی را در هم نوردید و راهی نو را در زندگی مردم ایران آغاز کرد.

حاکمیتها و حامیان و مخالفانشان

شکل گیری هر حاکمیتی، خواه ناخواه، بر اساس حمایت بخشی از مردم یک جامعه استوار است. این حمایت ممکن است مبتنی بر اعتقاد و باور باشد و یا ناشی از درک منفعت و یا ناشی از پذیرش واقعیتی به نام ضرورت وجود حکومت و امنیت. در هر صورت بخش حامی هر حکومتی بار اصلی حفظ آن حکومت را بر دوش می کشد.
در مقاطه مقابل عده ای نیز ممکن است با آن حکومت در تعارض و تخاصم باشند. این تعارض و تخاصم نیز ممکن است بر اساس اعتقاد و یا منفعت بوده باشد. یعنی اینکه مخالفان حکومت بر اساس باورهای ایمانی و اعتقادی به انحراف و ستمگری و تعارض حاکمیت با اعتقادات آنان ، با آن به مخالفت بر خیزند و یا آن که منافع سیاسی و امنیتی- اقتصادی خود را در مخالفت با آن حکومت و روی کار آمدن قدرتی دیر که مورد رضایتشان است، ببینند. از طرف دیگر عده ای نیز ممکن است با ترکیب و آمیزه ای از مخالفتهای اعتقادی و سیاسی و انتفاعی به مخالفت با حکومت بپردازند. یعنی اینکه جمعی نیز هستند که ممکن است در مسیر مبارزه با حاکمیت جمع بین باورهای اعتقادی و سیاس یو منفعتهای ویژه ناشی از تغییر را خواستار باشند. در میان مخالفان و موافقان حکومت همیشه گروه گسترده ای حضور دارند که کمتر در شرایط فعال سیاسی یک جامعه عمل می نمایند. این گروه خود از محورها و پایه های عمده تحول در یک کشور محسوب می شوند؛ چرا که رویکرد این گروه گسترده به سمت هر کدام از حامیان و یا مخالفان حاکمیت به طور جدی در تغییر و یا تعیین سرنوشت سیاسی مرثر است.
با در نظر گرفتن فروض کلی بالا ما بر این باوریم که چند گروه عمده در یک جامعه سیاسی در ارتباط با حکومت قابل شکل گیری و تعریف است که عبارت اند از:
1- حامیان که خود مشتمل بر سه شاخه زیر هستند:
الف) حامیان فداکار؛
ب) حامیان فعال؛
ج) حامیان عادی؛
2- بی طرفها؛
3- ناراضیان؛
4- مخالفان؛ که مشتمل به سه شاخه ذیل می باشند: عادی، فعال، فداکار.
برای روش شدن بهتر بحث، به توضیح مبسوط این گروهها می پردازیم.

1. گروه حامیان

حکومتها بر اساس اتکا به حمایت حامیان خود استوار هستند و تنها در سایه حمایت جدی حامیان خود ایفای نقش می کنند. صرفنظر از هر گونه بار ارزشی، این حامیان در واقع استخوان بندی و شاکله یک حاکمیت را تشکیل می دهند و اساساً حامیان یک حاکمیت از خود حاکمیت قابل انفکاک نیستند.
معذالک این حمایت حامیات تا وقتی مؤثر است که در معارض مخالفت گزینه ای شدیدتر و نیرومندتر از خود قرار نگیرد. به همین خاطر از مهم ترین وظایف یک حاکمیت حفظ نیروهای حامی خود است. گروه حامیان یک حکومت، به نسبت میزان اهمیت حفظ حاکمیت برای آنها، و تلاش آنان برای حفظ حاکمیت به سه گروه عمده تقسیم می شوند:

الف) حامیان فداکار

گروهی از حامیان که برای حفظ حاکمیت آماده فداکاری و از خودگذشتگی تا سرحد جان می باشند. این حامیان فداکار که برای حفظ مالکیت آماده فداکاری هستند خود به چند گروه عمده قابل تقسیم هستند:

یکم) حامیان فداکار معتقد: حامیان معتقد کسانی هستند که در راه شکل گیری و حفظ استمرار حاکمیت از هستی خود بگذرد. این گروه که آماده فداکاری برای شکل گیری و یا حفظ حاکمیت هستند، بر اساس اعتقاد و باورهای خود جهت رسیدن به هدف، فداکاری می کنند. به همین خاطر این گروه در تمام حاکمیتها نقش بسیار فعالی دارند و اساساً شکل گیری اولیه حکومتها به وسیله همین گروه از حامیان صورت می گیرد و محور اصلی پایه ریزی یک حاکمیت نیز همین گروه حامیان فداکار هستند. قیامهای مهم تاریخی نیز همواره در بردارنده جمع قابل توجهیه از این دست حامیان است. شاید مثالهای مختلفی را در این باب بتوان ذکر کرد. مسلمانان اولیه صدر اسلامی که حول یامبر اسلام 0ص) گرد آمدند و در راه شکل گیری و حاکمیت اسلام و گسترش آن، فداکاری بی بدیلی را به انجام رساندند.

سربداران در قیام مردم خراسان علیه مغولان، قزلباش ها در شکل گیری حاکمیت صفویان، بلشویکها در انقلاب روسیه، چریکهای همراه فیدل کاسترو در انقلاب کوبا، مبارزان سیاسی فداکار فعال و پاسددااران انقلاب اسلامی و بسیجیان در جریان انقلاب اسلامی ایران را می توان صرف نظر از مبانی اعتقادی هر یک ، از این گروه دانست. وجه مشخصه حامیان معتقد آن است که در صورت شکست و با ضعف حاکمیت این عده دست از حمایت خود بر نمی دارند و یا از مسیر خود بر نمی گردند. این دسته از حامیان با ارزش ترین گروه از فعالان سیاسی و حامی یک حاکمیت هستند. چنانچه در جهان اسلام می توان چهره های بسیاری را یافت که تا آخرین لحظه از حمایت نظم سیاسی و اجتماعی مورد اعتقاد خویش دست نشستند. حجر بن عدی، در دوره حاکمیت حضرت علی (ع) و شهید مصطفی چمران در جریان انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، نمونه اعلای یک حامی فداکار معتقد است.

دوم) حامیان فداکار متقاعد: گروهی از حامیان هستند که تحت تأثیر شرایط سیاسی و اجتماعی و تبلیغات گسترده حاکمیت از آن حمایت می کنند و برای آن ممکن است فداکاری نیز بنمایند. جمع گسترده ای که از آدولف هیتلر دفاع کردند و در راه او جنگیدند، حامیان فدارکار متقاعد شده ای بودند که تحت تدثیر تبلیغات گسترده به حمایت از نازیسم پرداختند. وجه ممیزه این گروه از حامیان در آن است که در صورت ضعف و یا نقصان و شکست دست از حمایت حاکمیت و جریان سیاسی خواهند کشید. بسیاری از حامیان حکومتها در جهان چنین اند چرا که به محض مشاهده ضعف قدرت از آن روی بر می تابند و از فداکاری در راه آنها دست می شویند. عمده ایدئولوژیهای بشری از این دسته از حامیان بهره می گیرند.
سوم) حامیان فداکار متوقع: این گروه، در اثر توقع مایه ازای دریافت امتیازات و مشارکت در قدرت، راضی به پذیرش ریسک فداکاری می شوند و عمدتاً در شرایط رشد قدرت یک جریان سیاسی و نظامی با آن همراهی می کنند. اکثر کودتاها و تحولات خشونت گرایانه سیاسی مبتنی بر خواست یک قدرت سیاسی غیر مردمی و غیر مقدس توسط نیروهای حامی فداکار متوقع سازمان یافته است. قرون متمادی تاریخ بشری مشحون از این دسته از حامیان متوقع در قدرت است. هر چند ممکن است نیروهای متوقع در سایر سطوح نیز عمل نمایند اما در موضع فداکاری توقع مشارکت و بهره مندی در قدرت امری بسیار مهم است.
چهارم) حامیان مجبور: گروه دیگری که مأمور به فداکاریند، آن دسته از نیورهایی هستند که تحت تدثیر منافع شخصی و شغلی و ضروریتهای آن و یا وابستگیهای ورود به صنف خاص، نظیر نظامیان و یا نیروهای امنیتی موظف و یا مجبور به فداکرای می شوند. وضعیت خاصی ضرورت قرا گرفتن در صف فداکاران یک حکومت را ایجاب می کند و واضح است که این فداکار یمنبعث از اعتقاد و باور و ایمان نیست، بلکه ناشی از متقاعد شدن در «وضعیت و موقعیت خاص» است. در بسیاری از موارد در «متقاعد شدن و قرار گرفتن وضعیت و موقعیت خاص» نیز این داکاری صورت نمی گیرد. همانند سربازان ایرانی دوره ساسانی که به جنگ با مسلمانان اعزام شده بودند، ولیف فرماندهان برای جلوگیری از فرار سربازارن ناچار از زنجیر بستن پای سربازان شده بودند. همین اتفاق در سالهای بعد در میان عده ای که برای قتل سید الشهداء (ع) در کربلا اعزام شده بودند، افتاد و همین طور حکومتها در دوران فساد و سقوط خود، شاهد موارد زیادی از امتناع سربازارن در مأموریت دفاعی هستند. همچنان که سربازان صفوی در حمله محمود افغان به ایران فداکاری نکردند و یا ارتش رضاخان در جریان حمله متفقین به ایران و یا سربازان قیصر در زمان افول قدرت هیتلر مشابه همین اتفاق در جریان انقلاب اسلامی و مقابله حکومت پهلوی با مردم به وقوع پیوست. فرار سربازان علی رغم همه موانع قضایی و امنیتی به صورت امری عادی و روزانه درامده بود.

به عنوان نمونه آشکارتر می توان دو گروه از نیروهای فداکار را در شرایط فعالی مثال آورد. نمونه اول سربازان اسرائیلی حاضر در منطقه اشغالی لبنان هستند. این سربازان و افسران چه به لحاظ وظیفه سازمانی و چه به لحاظ قرار گرفتن در نوضعیت و موقعیت خاص»، در جریان یک عملیات گسترده خطرپذیری و خطرسازی برای دشمن بودند و می بایست با دشمنان خود بجنگند، بکشند و یا کشته شوند. اما به هیچ روی این خطرپذیری و خطرسازی ارادی و از روی اعتقاد و فداکاری با هدف رسیدن به اهداف سیاسی و نظامی و امنیتی دولت اسرائیل نبوده است. چرا که فرمان خروج از «وضعیت و موقعیت خاص» آنان را چنان به ومجود آورد که سلاحهای خود را بر جای گذاشته و از آن موقعیت گریختند. مثال اشکار دیگری برای این گروه از فداکاریان اجباری سربازان و افسران حکومتهایی اند که مأمور دفاع و حفظ حاکمیت و توسعه اهداف و اغراض سیاس یو ارضی آنها هستند، نظیر سربازان اسکندر مقدونی یا سربازان داریوش و یا افسران ناپلئون و هیتلر و یا فعالان نظامی مشرکین در جنگهای بدر، احد و خندق؛ که با توجه به نوضعیت و موقعیت خاص» مجبور به جنگ و فداکرای شدند؛ هر چند در این بین می توان تلفیقی از حامیان فداکار متوقع و مجبور را یافت مانند نیروهای قزاق در جریان کودتای 1299 و یا کودتاگران نظامی و اوباش غیر نظامی کودتای 28 مرداد 1332(1)، افسران و سربازان ارتش شیلی در کودتا علیه آلنده، که با آنکه برای رسیدن به یک هدف مهم سیاسی و نظامی بدون قصد فدا شدن وارد عرصه مبارزه قهرآمیز و مخاطره آمیز شدند، اما، واقعیت این است که به عنوان نیروهای فداکار، موفق به تأثیرگذاری در حفظ و یا تغییر وضع موجود شده اند؛ و هر ند تلقی و اطمینان و امید به پیروزی و سیطره بر دشمن و کسب غنائم، بسیاری را به موقعیت «پذیرش ریسک خطر مرگ» می رساند- همانند حضور سربازان چند میلیت در ارتش آمریکا هنگام تصرف عراق و یا اکثر جنگهای سلطه طلبانه در جهان- باید تصریح کرد که قرار گرتن در «وضعیت و موقعیت خاص» خود سبب می شود که برای فرار از خطر جدی تر یعنی مرگ، به مخاظرات ناشی از دفاع و یا حمله تن در دهند؛ بدون آنکه انگیزه ای جهت فداکاری در همسویی با اهداف سیاستگزاران و رهبران و فرماندهان خود داشته باشند.
همچنین، باید از نیروهای حزب الله لبنان نام برد که به رغم قرار نگرفتن در «موقعیت و وضعیت خاص»، و ارادی بودن نبرد، با عملیات شهادت طلبانه که درجه خطرپذیری آن بسیار زیاد بود، و انتخاب آگاهانه مرگ و انهدام کامل جسم در عملیاتهای استشهادی انفجاری، سربازان اسرائیلی را به مبارزه طلبیدند و به رغم قلت نیروها و نفرات، در راه رسیدن به یک هدف از پیش تعیین شده، به بزرگترین فداکاریهای بشری یعنی گذاشتن از جان و همه چیز دنیا دست زدند.
بنابراین، دولتها، سازمانها، احزاب سیاسی و اجتماعی در تعارض با حکومتها برای رسیدن به آرمانهای سیاسی مورد نظر خود، همیشه به میزان بسیار بالایی از حامیان فداکار معتقد و یا متقاعد و یا متوقع و مجبور نیازمندند. این نیاز به فداکاری در مراحل اولیه شکل گیری ساختارهای آن به مراتب بیشتر است و چه بسا، به خاطر شکل گیری ساختارهای قدرت یک حکومت در طول زمان به فداکاریهای کمتری نیاز بوده باشد. ولی در هر صورت دولتها و ملتها نیازمند به فداکارانی برای تغییر وضع موجود و یا حفظ وضع موجود هستند. به عنوان مثال، نیروهای امنیتی و پلیس در کشورها خواه ناخواه، ناگزیر از فداکاری برای حفظ امنیت هستند. امنیت داخلی کشورها تا حدود زیادی به میزان روحیه وظیفه شناسی و حس فداکاری پلیس در مواجهه با عوامل مخل امنیت و پذیرش مخاطرات ناشی از آن بستگی دارد و چنانچه، پلیس یک کشور با وجود امکانات و سازمان گسترده، اعتقاد و یا توقع و اجبار، الزامی به فداکاری در راه مبارزه با مخالفان نظم و امنیت نداشته باشد، عملاً ناامنی فضای آن کشور و یا منطقه را فراخواهد گرفت. چنان که، در مورد نظامیان ممکن است شرکت در درگیری با یک دشمن خارجی که تهدید کننده امنیت ملی است، به اشغال کشور توسط بیگانگان منجر گردد. به هنگام جنگ جهانی دوم در کشور فرانسه چنین واقعه ای به وقوع پیوست و آلمان به آسانی کشور بزرگ فرانسه را به اشغال خود درآورد و سران و سربازان حکومت فرانسه، بدون پذیرش مخاطرات ناشی از دفاع و فداکاری تسلیم شدند و به صورت دولت دست نشانده آلمان هیتلری درآمدند. این در حالی بود که همین فرانسویان دولتهای دست نشانده و سرزمینهای تحت اشغال دیگری نظیر ویتنام و الجزایر را تحت سیطره داشتند.
چنانچه به مباحث جامعه سیاسی ایران در قبل از انقلاب اسلامی برگردیم، شاهد خواهیم بود که رژیم پهلوی در زمان رضا شاه، با شکل دهی بسیار گسترده ارتش، ژاندارمری و شهربانی در حفظ حکومت خویش اهتمام ویژه یا داشت. چنانچه رضا شاه دو لشکر از چهار لشکر موجود را در تهران نگه داشت، یعنی از مجموع یکصد هزار نیرو، لشکرهای یک و دو به تعداد پنجاه هزار نفر فقط در تهران آن زمان حضور داشته اند و این تعداد نیرو، ورای نیروهای شهربانی رضا خانی بود.
محمد رضا پهلوی پس از تثبیت بعد از کودتای 28 مرداد، ضمن تقویت کسترده ارتش به تأسیس ساواک اهتمام گماشت و در کنار آن، گارد ویژه ای را تحت لشکر گارد جاویدان» تشکیل داد.(2)
توجه حکومت پهلوی به نیروهای لشکر گارد به شدت متوجه جوانان روستایی بود. چرا که با فرض ساده دلی آنها و فدان اطلاعات عمیقشان از اوضاع سیاسی و شخصیت شاه، در جریان کار تبلیغی و آموزشی تصور می کردند که می توانند فداکاری آنان را در مسیر اهداف خود به کار گیرند و از آنان نیروهای با درجه وفاداری بالا بسازند تا در برابر شورشها و مخالفتهای داخلی به کار گرفته شوند.
نقطه اتکاء یک حکومت به جمعیت حامیان فداکار آن است. این فرض که حمایت حامیان فداکار بیشتر در حاکمیت توتالیتر و یا دیکتاتور کارکرد دارد و در جوامع دمکراسی نیاز به حامیان فداکار نیست؛ چندان منطقی به نظر نمی آید. چرا که در همان جوامع مبتنی بر دمکراسی، ضرورت فداکاری جمعی برای رسیدن حکومت به اهداف و ایجاد ثبات و استواری امری بدیهی است. اینکه ایالات متحده، می تواند در شرایط مختلف برای رسیدن به اهداف خود نیروهایی را به نقاط متعدد جهان گسیل دارد واقعیتی است که صرف نظر از «وضعیت و موقعیت خاص» که نیروهای نظامی در آن قرار می گیرند، جمعی حاصر به پذیرش خطر می شوند و اتفاقاً حکومتهای مبتنی بر دمکراسی و توافق حمعی که اراده در انها شکل گرفته حامیان فداکار بیشتری را خواهد داشت. به همین خاطر حکومتهای مبتنی بر انقلاب و تحول سیاسی منبعث از اراده مردم، فداکاران بسیاری را در استقرار، ثبات و حفظ آن دارد. انقلاب اسلامی ایران، انقلاب کوبا، انقلاب کبیر فرانسه، انقلاب چین شکل گیری اراده جمعیتی بود که تحت حاکمیتهای متضاد با اراده مردم بودند. به همین خاطر این حکومتها حامیان فداکار بسیاری را پیشاهنگ حوادث و مخاطرات کشور خود داشتند که فارغ از متقاعد شدن در «وضعیت و موقعیت خاص» مخاطره پذیر بودند.

ب) حامیان فعال

حامیان فعال به آن دسته از طرفداران حکومت گفته می شود که در چارچوب حمایت از نظام سیاسی فعالیت دارند؛ اما این فعالیت به معنیا پذیرش فداکاری مخاطره آمیز در جهت اهداف ان حکومت نیست. شاید بسیاری از مسئولان حکومتی و مدیران آن را بتوان از همین طیف دانست. فعال بودن یک نیروی سیاسی لزوماً به معنای فداکاری در جهت آن نیست. شاید بهترین مال برای این امر مسئولان سیاسی وقت دولت اتحاد شوروی بوده باشند که مسئولان و رؤسای جمهوری مناطق و جمهوریها علی رغم آن که نماینده حکومت بوده اند و نهاد حاکمیت، به هنگام بالا گرفتن بحران سیاسی، به جای آنکه در حفظ حکومت بکوشند، در جهت فروپاشی بیشتر آن تلاش کردند. در ایران بعد از انقلاب، شاید مثال بالای این تقسیم بندی بسیاری از مسئولان سیاسی کشور باشند که در طیفهای مختلف جناحهای سیاسی حضور داشته و اتفاقاً اعمال حکومت می کنند . علی رغم اشتغال به عالیترین مقامات سیاسی فاقد انگیزه جدی فداکاری در راه حفظ نظام می باشند. این دسته از سیاسیون و حامیانشان، عمدتاً بهره مندان ا منافع قدرت و حاکمیت و مواهب آن هستند، اما به هیچ روی مردان خطرپذیر حاکمیت نیستند و همه تلاش آنها برای حفظ ساختار، بر اساس منافع و حفظ خویش است.
در ایران عصر پهلوی، عمده سیاستمداران رژیم پهلوی چنین نسبتی با حکومت داشته اند. علی رغم اشتغال در مناصب مختلف حکومت در شرایط خطرناک به سرعت اطراف محمد رضا پهلوی را خالی کردند و همچنین، در جریان انقلاب اسلامی اطرافیان محمد رضا پهلوی و چهره های فعال و ظاهراً فداکار حکومت پهلوی به کشورهای اروپایی و آمریکا گریختند. شاید دربار ایران در ماههای آخر انقلاب خلوت ترین ایام دستگاه حکومتی در تاریخ معاصر ایران را تجربه کرده باشد. بی سبب نیست بسیاری از نویسندگان و خاطره نویسان پهلوی گرا(3) بسیاری از دوستان و همکاران سابق خود را به خیانت متهم می کنند. چرا که، در موضع مخاطرات ناشی از انقلاب و مبغوض واقع شدن شاه، او را به خود واگذاشتند. اما به این نکته توجه ندارند که ماهیت این دسته از سیاستمداران فداکاری نیست و توقع فداکاری از این دسته از حامیان غیر منطقی است. کاملاً طبیعی است که چنین افرادی در مسیرهای خطرناک تصمیم گیری و اجرا، یاریگر حکومت نباشند و اگر در مرحله تصمیم گیری همراهی نمایند در مرحله عملیاتی شدن تصمیمات، مخاطراتی را نپذیرند. بی جهت نیست حکومتها در موضع عقلانیت و هوشمندی اصرار دارند در شرایط مساوی میان متمایلان به همکاری در مراکز سازمانی و امنیتی خود بیشتر کسانی را جذب نمایند که علایم و یا سوایق فداکارانه تری دارند و در صورت جذب، سعی نمایند به آنها ارتقاء بیشتری ببخشند. چنانچه حکومت و یا فرد مسئولی بر خلاف آن عمل نماید به نوعی در مسیر خود ویرانگری پیش خواهد رفت. مثال واضح این اقدام را می توان در عمل شاه عباس صفوی در حذف قزلباشان از قدرت و کمک به روی کار آمدن شاهسونها، مشاهده نمود. ما در صفحات آتی، در این خصوص توضیحات ببشتری خواهیم داد و به ویرانگری این تصمیم شاه عباس اول در حکومت صفویه اشاره خواهیم کرد و مدلهای معاصر آن را نیز برخواهیم شمرد.
نمونه واضح تر حامیان فعال و فداکار مردمی، اصحاب حاضر در نماز جمعه، طی سالیان دفاع مقدس اند. آنان را می توان حامیان فعال جمهوری اسلامی نامید که بیش از سایر حامیان و عامه مردم در صحنه های سیاسی حضور داشتند. هر چند به هنگام تأکید زبانی مبنی بر لزوم شرکت در جبهه ها، همه افشار حاضر در نماز، شعار حمایت و لزوم حضور در جبهه ها را سر می دادند، ولی جمعیتی که نهایتاً در صفوف اعزام می ایستادند اقلیت بسیار محدودی بودند که ممکن بود در صفوف نمازگزاران جمعه هم نبوده باشند. به همین صورت، نیروهای اعزام شونده در مراحل مختلف، مرحله به مرحله تقلیل می یافتند. طبیعی بود که فردی در جبهه حاضر شود، ولی در نقاط عملیاتی حاضر نشود و ترجیح دهد در خطوط پشت جبهه فعالیت کند. در مقابل کسانی بودند که برای رفتن به میدان مین داوطلب می شدند و یا فرماندهی که به محض استشمام گاز سیانور، ماسک گازش را به سربازش بدهد و خود جان بسپارد.(4)
به همین خاطر، نه در انقلاب اسلامی و نه در دفاع مقدس، همه مردم نقش واحد و همانندی به عهده نداشتند. این از جفاهای تاریخ نگاری سیاسی است که جمعیت حامیان فداکار انقلاب، حامیان فعال، عادی و ناراضیان و بی طرفها و مخالفان در سه طیف مختلف را به یکسان، شریک حوادث مهم و مخاطره آمیز کشور معرفی کنند. آن هم حوادثی که واجد افتخارات تاریخی هستند. لذا، باید به این نکته اساسی در لزوم شناخت طبقات مختلف و نسبت حمایت آنان توجه داشت تا نقش همگان را در یک حادثه ملی، به صورت یک تعریف کلی واحد توضیح ندهیم. چنانچه خداوند در سوره بقره، در توضیح اصحاب حضرت یوشع نبی (ع) و اصحاب حضرت طالوت می فرماید:
أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَى إِذْ قَالُوا لِنَبِی لَهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِکًا نُقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ قَالَ هَلْ عَسَیتُمْ إِنْ کُتِبَ عَلَیکُمُ الْقِتَالُ أَلَّا تُقَاتِلُوا قَالُوا وَمَا لَنَا أَلَّا نُقَاتِلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِنْ دِیارِنَا وَأَبْنَائِنَا فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیهِمُ الْقِتَالُ تَوَلَّوْا إِلَّا قَلِیلًا مِنْهُمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ (246) وَقَالَ لَهُمْ نَبِیهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طَالُوتَ مَلِکًا قَالُوا أَنَّى یکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَینَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَلَمْ یؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَیکُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ یؤْتِی مُلْکَهُ مَنْ یشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ (247) ... فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِیکُمْ بِنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَیسَ مِنِّی وَمَنْ لَمْ یطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّی إِلَّا مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِیدِهِ فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلَّا قَلِیلًا مِنْهُمْ فَلَمَّا جَاوَزَهُ هُوَ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ قَالُوا لَا طَاقَةَ لَنَا الْیوْمَ بِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالَ الَّذِینَ یظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلَاقُو اللَّهِ کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِیرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِینَ (249).
توضیح قرآن کریم کاملاً آشکار است. طلب کنندگان رحمت الهی و درخواست یک فرمانده شجاع برای رهایی از ظلم وارده بر آنان، بسیار بودند. اما کسانی که در ارودی نظامی شرکت کردند، بعضی از آنان بودند و بعضی از همانا نیز در برابر شرط ساده خداوند و حضرت طالوت (ع) در مورد کم خوردن از آب نهر، نتوانستند مقاومت کنند؛ به همین خاطر از اردو خارج شدند. جمعی نیز وقتی لشکر معظم جالوت را دیدند هراسان شدند و راه مناطل خویش را در پیش گرفتند و در نهایت جمعیت قلیلی بر جای ماندند که توانستند بر لشکر عظیم جالوت پیروز شوند. این پیروزی، مرهون فداکاری معتقدانه و مرمنانه و بی دریغ حضرت داود (ع) در برابر جالوت و مقاومت و نبرد شجاعانه وی و سایر باقیماندکان فداکار سپاه طالوت بود. بی سبب نیست که خداوند اقلیت کم فداکار را بر اکثریت گسترده غیر فداکار ترجیح می دهد و بر پیروزی فئه قلیله مصمم و فداکار بر فئه کثیره غیر مصمم و غیر فداکار تأکید کرده که در نزد اصحاب ایمان و توحید، به عنوان یک قانون الهی شناخته می شود.
چنانچه در واقعیتهای اجتماعی و سیاسی جوامع نیز دقت کنیم، این مسئله یک قانون همیشگی و کلی و جاری و ساری در همه جوامع و همه ازمنه است. البته باید توجه داشت که غلبه فئه قلیله فداکار بر جمعیت کثیر غیر فداکار به آن سبب است که آن اقلیت محدود فداکار با گسترش فداکاری و تلاش، کمبود نیرو و امکانان خود را تلافی می کند و البته فداکاری معتقدانه و باورمندانه به همراه تلاش فعالانه موجب اتفاقات بسیاری است که در صورتی که جمعیت کثیری به آن باورمند باشند نیروی اجتماعی بسیار عظیمی را فراهم می آورد که بسیاری از حوادث مهم تاریخی را باید در میان این تلاشها جستجو کرد. البنه حامیان فعال غیر فداکار، سبب پیشبرد اهداف اقلیت فداکار و فعال می شوند.

ج) حامیان عادی

حامیان عادی به کسانی گفته می شود که در مسائل عمومی و کلی یک حاکمیت را باری می کنند و وارد عرصه حمایتهای فداکارانه و یا فعالانه نمی شوند. این دسته از حامیان، ظهور خود را در عرصه هایی چون تجمعات گسترده سیاسی، انتخابات و یا حضور در سازمانها و تشکلهای کم زحمت تر نشان می دهند. آنان همیشه مورد توجه حکومتها بوده و هستند. چرا که پشتوانه بسیار مهم مشروعیت حکومتها محسوب می شوند و حکومتها اصرار دارند که این دسته از حامیان خود را به هر قیمتی که شده از دست ندهند. زیرا، علی رغم فعالیت کم سیاسی و اجتماعی آنان، پایه های مشروعیت عمومی یک حکومت بر دوش آنان نهاده شده است و قدرت ناشی از اکثریت حاصله برای حکومت، معطوف به حمایت همین بخش از مردم هست و تا حدود زیادی میزان مشروعیت حکومت بستگی مستقیم به میزان و تعدد این دسته از حامیان حکومت دارد. اگر حکومتی از حامیان فداکار و یا حامیان فعال قابل توجهی برخوردار باشد، ولی اکثریت حامیان عادی را به دنبال خود نداشته باشد، خود به خود، به دیکتاتوری و یا حاکمیت اقلیت به اکثریت منتهی خواهد شد. بی سبب نیست که حکومتها سعی دارند به طرق مختلف بر اردوی حامیان عادی خود بیفزایند. به همین خاطر، امری منطقی است که دائماً خدمات خود را گوشزد کنند، چرا که کاهش تعداد حامیان برای مسئولان حکومت بسیار سخت و نگران کننده خواهد بود. زیرا به اسانی (در حکومتهای مبتنی بر انتخاب و تأثیرگذاری مردم) می تواند سبب ساز سقوط و یا تقلیل اقتدار حکومت گردد. عکس العملی که به طور طبیعی اعتبار حکمتها را کاهش خواهد داد.
دولتهای جهان تلاش بسیاری دارند تا جمع بیشتری را در میان هواداران و حامیان عادی خود داشته باشند. به همین دلیل، سیاست رژیم پهلوی و ایالات متحده آمریکا در ایران از زمان ریاست جمهوری جان. اف. کندی (سال 1961) به بعد، این بود که به جای اجرای سیاستهای خشونت بار جمهوریخواهان اسلحه فروش، به فروش خدمات توزیعی بازار و کالاها و مصنوعات مصرفی دست یازند تا بتوانند جمع بیشتری از مردم را جذب گروه حامیان عادی حکومت بنمایند. شاید ذکر این سخن معروف جان. اف. کندی در 25 مه 1961 در پیام سالانه به کنگره آمریکا توضیح بهتری باشد:

پیمانهای نظامی نمی تواند به کشورهایی که بی عدالتی اجتماعی و هرج و مرج اقتصادی راه خرابکاری را در آنان باز کرده کمک کند. آمریکا نمی تواند به مشکلات کشورهای کم رشد فقط از نظر نظامی توجه کند. این امر در مورد کشورهای کم توسعه که به میدان بزرگ مبارزه تبدیل شده اند صادق است.

به همین جهت است که باید پاسخ ما به خطراتی که متوجه این کشورهاست جنبه اخلاقی و سازنده داشته باشد. ما می خواهیم در این کشورها امیدواری پدید آید. اگر به مشکلات ملتها از نقطه نظر نظامی توجه کنیم مرتکب اشتباهی عظیم خواهیم شد، زیرا هیچ مقدار اسلحه قشون نمی تواند به رژیمهایی که نمی توانند یا نمی خواهند اصلاحات اجتماعی کنند و اقتصاد خود را توسعه بخشند ثبات و استواری ببخشد. پیمانهای نظامی نمی تواند به مللی که بی عدالتی و هرج و مرج اقتصادی مشوق قیام و رخنه خرابکاری است کمک کند. ماهرانه ترین مبارزات ضد پارتیزانی نمی تواند در نقاطی که مردم محلی کاملاً گرفتار بی نوایی هستند به این جهت از پیشرفت خرابکار نگرانی ندارند با موفقیت روبرو گردند. از طرف دیگر هیچ نوع خرابکاری نمی تواند مللی را که با اطمینان به خاطر جامعه بهتر می کوشند، فاسد کند این عقیده ماست.(5)

در پی همین سیاست اعلام شده ایالات متحده بود که سیاستهای اصلاحات اداری و ارضی با روی کار آوردن علی امینی در ایران آغاز شد. همه تلاش رژیم پهلوی معطوف به جذب حمایت مردمی به همراه خشونت اعمالی توسط نیروهای امنیتی شده بود که اتفاقاً در دوره هایی جواب مثبت داده بود. برای همین هدف بود که آمریکا و رژیم پهلوی نظیر تیمور بختیار رئیس ساواک، ارتشبد عبدالله هدایت و جمعی از نظامیان ارشد فعال در کودتای 28 مرداد شدند. چرا که این عمل می توانست جمع قابل توجهی از حامیان عادی را در میان مردم متوجه خود سازد و بی سبب نبود که تحت تأثیر همین حمایت حامیان عادی رژیم پهلوی، آمریکاییها ایران را «جزیره ثبات» و بهشت امن برای منافع خود اعلام کرده بودند. معذلک در نقطه مقابل سیاست دمکراتها، جمهوریخواهان به تسلیح هر چه بیشتر شاه معتقد بوده و سیاستهای خشونت آمیز وی را بیشتر تشویق می کردند. همچنان که ریچارد نیکسون رئیس جمهور آمریکا در سفری به ایران اعلام کرده بود » که نسبت به رفتار شاه با دانشجویان ایرانی غبطه می خورد.»
مخلص کلام آن که، هر چند حامیان عادی همانند موتور محرکه حفظ یک حکومت عمل نمی کنند و به اندازه حامیان فداکار و حامیان فعال تأثیر مستقیم در عرصه حفظ حاکمیت و تداوم آن ندارند؛ اما حکومتها و حامیان فداکار و فعال آن نیز بدون پیوستگی به حمایت همین نیروی مردمی، عملآً ناتوان از جفظ خود هستند. چنانکه در جریان نهضت ملی و دولت دکتر مصدق، اهتمام بسیار اصحاب شرکت نفت و کودتاچیان بر جداسازی حامیان فداکار نهضت از رهبران آن مترکز شد. زیرا نیروی فداکار در حفظ نهضت، فدائیان اسلام و مردم مذهبی که در میادین اعتراض پا به میدان مخاظره گذاشتند و با حذف وزیر دربار، عبدالحسین هژیر فرصت لازم برای ورود نمایندگان ملی گرا و مذهبی مثل آیت الله کاشانی و دکتر مصدق به مجلس فراهم آوردند؛ و یا ، با حذف رزم آرا فرصتی برای ملی شدن صنعت نفت و تشکیل دولت ملی فراهم آمد و یا در جریان قیام سی تیر مردم فداکار، دکتر مصدق نخست وزیر مستعفی را برگرداندند و نخست وزیر قدرتمند و سیاستمداری چون قوام السلطنه را ناکام گذاردند.
اما همین که، قداکاران معتقد و مردم عادی که به خاطر سیاستهای متناقض و اختلاف انگیز سیاست مداران به خانه های خود رفتند؛ عملآً نهضت ملی مستظهر به پشتیبانی مردم شکست خورد. به قول دکتر صدیقی، فعالان درجه یک سیاسی در اوج کودتا، در روز 28 مرداد در منزل دکتر مصدق یا خوابیده بودند و یا در حال غذا خوردن و چه کنم؟ چه کنیم؟ بودند و رهبر مستظهر به حمایت مردم ناچار شد با پای خود به باشگاه افسران رفته و خود را تسبیم رهبر کودتاچیان نماید.(6) در حالی که، تا امروز، مورخان به دنبال یافتن مقصر وقوع کودتا و شکست دولت مصدق در میان سازنام نظامیان حزب توده و یا در میان طرفداران ایت الله کاشانی و یا اسلام گرایان هستند.

2. بی طرفها

بی طرفها، گروههایی از مردم اند که در جریان های سیاسی و اجتماعی یک کشور فاقد موضع حمایت گرایانه و یا مخالفت باشند و نسبت به تحولات سیاسی و اجتماعی عکس العملی از خود نشان نمی دهند.
شکل گیری گروههای اجتماعی بی طرف در جوامع معمولاً، معطوف به یکی از علل زیر است:

2-1. فقدان انگیزه سیاسی و اجتماعی:

بسیاری از مردم به دلایل روان شناختی، وارد میاحث اجتماعی نمی شوند، و نسبت به کسب آگاهی از وقایع اجتماعی و سیاسی علاقه ای نشان نمی دهند که این رفتار خود ناشی از عدم علاقه و فقدان ذهنیت سیاسی است. نگارنده خود بارها مورد پرسش دانشجویانی قرار گرفت که به هیچ روی علاقه ای به طرح مباحث اجتماعی و سیاسی نداشتند و این امر فقط و فقط، ناشی از فقدان موضع اجتماعی به صورت ذاتی در آنان بوده است.

2-2. وجود مشکلات اقتصادی و اجتماعی:

مشکلات اقتصادی و گرفتاریهای اجتماعی خود از اسیاب عدم علاقه مردم به مسائل اجتماعی و سیاسی می شوند. هر چند ممکن است همین مشکلات عده ای را به سمت سیاسی تر شدن سوق دهد و در مسیر علت یابی به علل سیاسی و اجتماعی بپردازند. از فعالان و فداکاران سیاسی گردند. چنانچه بسیاری از فعالان و فداکاران و حامیان وقوع تحول سیاسی از همین مردم مستضعف بوده اند که برای رفع استضعاف و رفع ستم به میدان مبارزه آمده بودند. اما جمع بسیاری هستند که در اثر فقر و نابرابری و عقب ماندگی اقتصادی و اجتماعی، اساساً قدرت فکر کردن به مسائل اجتماعی را در خود نمی بینند و در صورت دانستن، به علت درگیری با مشکلات گوناگون خود را ناچار از عدم ابتلا به مسائل اجتماعی و سیاسی ببینند و یا آن که به علت باور ضعف و ناتوانی اقتصادی و اجتماعی، خود را نیروی غیر مرثری در حوادث بدانند و به همین حهت، فاقد هر موضعی باشند.
بی سبب نیست که توصیه پادشاهان قاجار به فرزندانشان آن بود که برای حفظ و تداوم حکومت مردم را در جهل و فقر نگه بدارید. چرا که مردم جاهل و فقیر فرصت و امکان فکر کردن به چیزی جز حل مشکلات خویش را نخواهند یافت.

2-3. فربیکاری فعالان سیاسی و عدم اعتماد به انها:

سیاست در بین جمع بسیاری از مردم « به درستی یا نادرستی» مترادف با واژه فریب، دغلکاری و ناراستی است. همین تصور خود به خود، سبب گریز مردم از مقوله ای می شود که نمی توانند با آن ارتباط برقرار کنند و آن را ناراست و نادرست می دانند و به فعالان آن اعتماد ندارند. تصور توطئه پردازانه حوادث سیاسی از سوی قدرتهای برتر خود نیز از عوامل مرثر در بی طرفی سیاسی افراد می شود. چرا که بسیاری از آنان متقاعد شده اند که حوادث پیشاپیش سازمان یافته و هدایت شده است و فعالان سیاسی فقط ادای تصمیمات گرفته شده و اجرای آن را در می آورند- به همین خاطر سیاست دولت انگلستان از گذشته رشد نوعی نگرش آنگلوفوبیایی بود که به بی طرفی سیاسی و اجتماعی باورمندان آن منتهی می شود و در پی آن همه امور را از چشم دولت فخیمه انگلستان می بینند و تحت تأثیر همین باور بسیاری انقلاب اسلامی را فعالی شورش آمیز انگلیسی ها علیه امریکایی ها در ایران می دانند.

2-4. منفعت خواهی اقتصادی و فعالیت در عرصه های مالی

یکی دیگر از گروههای اجتماعی که تمایل شدیدی به بی طرفی سیاسی و اجتماعی دارند منفعت خواهان اقتصادی و فعالان عرصه درآمدهای مالی هستند واقعیت این است که مرغ سرمایه گذاری و پول و سودآوری در جای ارام و بی دردسر تخم می گذارد و از محیطهای متشنج گریزان است و بی سبب نیست که فعالان عرصه سیاست و انقلابیون بسیار دو آتشه، وقتی که به ثروت و مکنت می رسند و از خواص آن متنعم می شوند به سیاستمداران مخافظه کار و ملاظح کار و بی خطر بدل می شوند و از روحیات فداکارانه و یا فعالانه در حمایت از حاکمیتی که خود در آن نقش دارند، امتناع می ورزند. چرا که سرمایه و ثروت و تنعم آنان را سنگین می کند. چنانچه، تصور می کنند به تعبیر قرآن کریم، «اخلاد فی الارض» شده اند.
شاید ذکر این نکته تاریخی جالب توجه باشد. به هنگامی که سپاهیان مسلمانف سرزمینهای آفریقا را در نوردیدند و به فرماندهی طارق بن زیاد و عبدالرحمن عافقی پا به سرزمین اروپا گذاشتند و برای مقاومت در برابر سربازان دولت اسپانیا، فداکارانه راضی به آتش زدن کشتیهای خود شدند و با نیرویی بسیار کم اسپانیا را تصرف کردند و تا رود لوار فرانسه پیش رفتند و توانستند بخش وسیعی از خاک فرانسه را به تسخیر درآورند، سالیان بعد که سپاهیان فرانسوی به فرماندهی شارل مارتل، در برابر آنها صف کشیدند؛ فرانسویان به پادشاه خود گفتند:

چگونه این ننگ را تحمل کنیم که برای همیشه در میان اعقاب ما بماند؟ ما آوازه مسلمانان را از شرق می شنیدیم از آنجا که افتاب می تابد در اندیشه آنها بودیم ولی چندان دست روی هم نهادیم تا به مغرب رسیدند! مسلمانان با قلت نفرات هخود و فقدان ساز و برگ جنگی و بدون اینکه زرهی به تن داشته باشند، آمدند اسپانیا را گرفتند و شمال آن کشور و جنوب فرانسه (باشکنس) را با آن همه نیرو و تجهیزاتی که داشت تصرف نمودند.
شارل مارتل در جوال گفت: به نظر من نباید متعرض این لشکرکشی آنها شد زیرا آنها هنگامی که پیش می ایند مانند سیل همه چیز را با خود می برند آنها نیاتی دارند که از کثرت نفرات بی نیاز می باشند. بگذارید دستهای آنها از غنایم جنگ پر شود و در جایی قرار گیرند و سرگرم کشمکش و ریاست طلبی و حکومت گردند و اختلاف و چند دستگی در آنها پدید آید در آن موقع به اسانی می توانید بر آنها دست یابید.(7)
اگر به گزارش تاریخی فوق توجه نماییم، بر اساس یک تشابه سازی تاریخی می توانیم به علت فقدان فداکاری و یا فعالیت حامیان سابق رژیم پهلوی و طیف برخوردار دستگاه و حکومت سابق و بی طرفی آنها در حوادث انقلاب و اعتراضات سیاسی علیه رژیم پهلوی پی ببریم و در نقیطه مقابل، پدیده بی طرفی در ایران بعد از انقلاب را به روشنی بیشتری تحلیل نماییم و یا در فهم علل گریز انقلابیون سابق از دفاع مستقیم از انقلاب اسلامی و یا حتی امتناع آنان، به تحلیل روشنی دست یابیم و یا روند شکل گیری آینده نیروهای اجتماعی را توضیح دهیم و علل تغییر گروههای منتقد سیاسی به گروههای مخافظه کار و محافظه کاران به منتقد را به روشنی بهتری دریابیم.

2-5. داشتن مواضع خاص منتهی به بی طرفی:

بی طرفی همیشه ناشی از فقدان احساس سیاسی و یا منفعت طلبی اقتصادی و یا فقدان دانش سیاسی و اجتماعی نیست. گاهی بی طرفی یک موضع هوشمندانه برای احتراز از ورود به منازعاتی است که شخص بی طرف ورود آن را خواه به لحاظ عقاید مذهبی و یا سیاسی، خواه به لحاظ فقدان اعتماد به سیاستمداران، یا ناشناخته بودن یک پدیده اتخاذ می کنند. در بسیاری موارد سیاست بی طرفی در مواضع بین الدولی اتفاق می افتد و در بحرانهای سیاسی که ریشه های واقعی یک کشمکش سیاسی در آن نامعلوم است، اتخاذ بی طرفی به شدت گسترش می یابد. نظیر بی طرفی ایران در جنگ جهانی اول و دوم، بی طرفی ترکیه در جنگ جهانی دوم و یا بی طرفی سوئیس در تمامی منازعات بین المللی در اروپا. در بسیاری از موارد اتخاذ رویه بی طرفی خود یک موضع سیاسی کاملاً واضح است. آنانی که با تاریخ اسلام آشنایی دارند می دانند موضع بی طرفی و عدم بیعت بدون مخالفت سعد بن ابی وقاص و یا عبدالله بن عمر (فرزند خلیفه دوم) را همگان موضع خاص آنها در عدم همیازی با علی ابن ابیطالب (ع) می دانند، نه بی طرفی واقعی.
این عبارت حکیمانه از امیرالمؤمنین که در ابتدای کلمات قصار نهج البلاغه آمده اشاره بسیار ظریفی است بر اتخاذ هوشمندانه موضع بی طرفی در حوادث و بحرانهای فتنه زا و منازعاتی که به تعبیر مفسرین برای غیر خدا و تکالب بر سر حطام دنیا است:
کن فی الفتنه^ کابن اللبون لاظهر فیرکب و لا ضرع فیحلب.(8)
در فتنه ها همانند بچه شتر باش که منه پشتی دارد بر آن سوار شوند و نه پستانی دارد که از او بدوشند.
بی سبب نبود که امام خمیتی در نجف کشمکش بر سر کتاب شهید جاوید را فتنه نامید و آن را منازعه ای ساواک ساخته دانست و هیچ موضعی اعم از مثبت یا منفی در قبال آن نگرفت. همین رویه در مورد سایر حوادث و مسایل مبهم تاریخ سیاسی معاصر و حتی در مورد پاره ای از شخصیتها که منازعات گسترده و بی نتیجه ای درباره آنان در جریان بود، به هیچ روی موضع گیری صریحی اتخاذ نکرد که همین خود موضعی کاملاً معنادار است.
مخلص کلام آنکه، باید توجه داشت در هر صورت بی طرفی مردم در برابر حاکمیت به زیان آن تمام می شود و حکومتها نمی توانند از اینکه ملتها یا بخشی از ملت فاقد موضع صریح و اشکار حمایتی باشند، خشنود شوند. چرا که بی طرفی بخشی از مردم نیروی ناشناخته و غیر قابل محاسبه ای است که ممکن است در یک بحران سیاسی جدی به طور ناگهانی به سمت و سوی اردوی مخالفان حکومت کشیده و حکومت را به لحاظ ثبات و استواری به چالش اساسی بکشاند. لذا بی طرفی مردم در حوادث، در بسیاری از موارد مانند مار خفته ای است که ممکت است در اثر حرارت بحرانهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی به حرکت دراید. هر چند بسیاری از دولتها نیز برای مهار کردن همین مار خفته درصدد درخواب نگهداشتن بیشتر این نیروی ناشناخته عمل می کنند و البته این تلاش در این راه بدان سبب است که فرض دولتها بر ان است که مواضع مخالفان و موافقان در جامعه، در بدترین وضعیت دچار توازن قوا و یا برتری نسبی حامیان دولت بر مخالفان است. واقعیت این است که بسیاری از مردم ایران در السهای حاکمی



تعداد بازدید از این مطلب: 72
موضوعات مرتبط: انقلاب اسلامی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:









عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود